دسته
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 329332
تعداد نوشته ها : 228
تعداد نظرات : 183
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

با آنكه پيشم نيست،باز دوستش دارم

همه در سكوت بودند تا ببينند من چه كسي را بيشتر از همه دوست ميدارم

صدايي شنيده نميشد

آرامش و سكوت

هيچ نميگفتم تا اينكه كودكي بينوا  و گريان با لحني لرزان گفت:

من از ديار فلسطينم

آن جايي كه خانواده ي مرا در آتش سوزاندند

كسي نميداند اين پسر چه كسي را دوست دارد جز من

همه بخاطرش گريستند

ناگاه با صدايي ارتعاش آميز صدا زد

براي من نگرييد چون من هم اميدي دارم

باز سكوت و آرامش

من ندا دادم

كسي را دوست دارم كه دست نوازش

دست پدري

دست برادري بر سر اين كودك ميكشد

و آن كسي نيست

جز مهدي صاحب الزمان(عج)

آري منظور من آن مولاي نجات دهنده است***

الهم عجل لوليك الفرج-ان شا الله*

 

دسته ها :
جمعه ششم 2 1387

و اما بعد

نيست مرا شاد بدان جهت كه جهت را ناديده گرفتم

و هدف مراست فنايي كه همه از ياد بردندي به جز اندكي!

مراست و توراست دشمني شيطان ليك گاهي در خواب خفته ايم

نيست شدن را نيستندي از براي امروز و امروز را براي فردا

و هر دوراست مفهوم آن لحظه كه در خاك جاي خواهيم گرفت!

به نيستندي اكتفا ياب كه اوراست آرامش آخرت

و آخرت راست از براي امتحان در اين گلستان زيبا ظاهر!!!

پس ايشانراست روزي سفر و سفر هر لحظه نزديكتر!!

آيا بودني راست جز خدا؟ آيا زيبايي راست ماندگار يا اعمال توراست نجات؟

پس مراست نصيحت ها از براي رفتن و كوچ

فنا شدن نيست از براي انسان چرا كه انسان راست از آغاز بودن

لكن نيست ميشود به ظاهر!!! و باز مي آيد به باطن و به ظاهر

چرا كودكي راست گريان از آمدنش؟

باز مراست و توراست احترام حق الناس و حق الله***

***

دسته ها :
سه شنبه سوم 2 1387

از دورانگار صدايي مرا صدا مي زند و اين آخرين لحظات زندگي من است

دوست دارم از دلم، از غصه هايم و از شكايت هاي دوران دلگرفتگيم سخن بگويم

اي كاش درد دل كردن آسان بود و اين يعني آرامش !

از چه بگويم؟ از اشكهاي ناپنهانم كه مثل فواره روان است يا از دستان بي مهر مردم كه

درك كردن لحظات عمر يك كبوتر را هرگز به تصوير نمي كشند!

فنا شدن را دوست دارم چرا كه او هم عاشق جان من است!

و نا اميدي براي من فرشته ي نجات است!!! چرا كه دل را از اين دنيا محو مي كند!!!

چه كسي تولد يك بچه كبوتر را به ياد دارد؟

اگر مردم بدانند تولد يك بچه كبوتر چه رنجا و مصيبت هايي را بدنبال دارد

هرگز دست سرد و بي احساس خود را از كمك كردن به ديگر اقشار مردم

دريغ نمي كردند!!!

اين روزها سخن از تولد نيست!!!

سخن از عشق و شقايق نيست!!!

حرف از دلدادگي و صفا نيست!!!

چرا كه مردم معناي محبت ها را از ياد برده اند

و مال و منال دلهايشان را اشغال كرده است

و باز اشك و حسرت ديدار فرشته ي مامور...

دسته ها :
سه شنبه سوم 2 1387

به نام خدايي كه دوست داشتن را دوست دارد

خدمت تمامي دوستان-عرض سلام و ادب و احترام

خوب يلداي عشق تولد يك آغاز است و پژمردگي سر فصل و شروع يك سفر بي احساس است*

دوم اينكه بيشتر مطالبي رو كه من ثبت ميكنم-از تخيلات و احساسات خودم هستش

به نظر من ترس باعث ميشه كه يك انسان از تمام مراحل و تكامل عقب بمونه

پس هيچ قدرتي نميتونه منو تغيير بده

خداوندگار مي فرمايد:

ما سرنوشت هيچ قومي را تغيير نخواهيم داد مگر آنكه آن قوم سرنوشت خود را تغيير دهند*

واقعا هم همينطوره---تا من نخوام نميشه منو تغيير داد

پس درد دل كردن من هنر از نا اميدي و شكايت نيست

حرف از عشق و صفا نيست

چرا كه معناي عشق از آغاز تولد هم فراترست

خيلي ممنون و سپاسگذارم كه با حرفاي بسيار منطقي بنده ي حقير رو نصيحت كردين

بازم از شما خواهر عزيز كمال تشكر رو دارم*

((رب زدني علما))

***

دسته ها :
سه شنبه سوم 2 1387

و باز تكرار اين روزها برايم معناي غريبي دارد

يه كم درد دل كردن با شماها آرومم ميكنه

ميگم چقد سلامتي خوبه

من دوس ميدارم هيچي نداشته باشم ولي سالم بودم

چقد خدا رو قسم دادم

چقد شبهاي قدر قسمش دادم

ولي منو هيچي حساب نكرد

وقتي دلم شكست كه امام رضا دست خالي روانم كرد

ميگفتن پنجره فولاد و شفا

ولي كو؟چي شد؟ فقط ميگن مصلحت نيستش

اون روز كه از مشهد برگشتيم من تو اتوبوس چشمام پر از اشك بود

خيلي دلمو شكست-هر كي ميومد ببينتم اشك رو تو چشماي من ميديد

خيلي برام سخت بود-واقعا ديگه پامم اونجا نميزارم

كربلا يه روحاني از مشهد با ما بودش

من بهش ميگفتم

چراغارو خاموش كن ميخوايم بوخوابيم

ييييييييييييييييييييييييييييييييي

آخه اون مشهدي حرف ميزد

خيلي خوب بودش

گفتش نمياي مشهد خونه ي ما؟

باهاش درد دل كردم

خيلي دوستم داشت -دلداريم ميدادش-ولي من لجبازي ميكردم

لحجه ي قشنگي داشتش-خيلي باهاش شوخي ميكردم

گفتش مرداد بياين مشهد-دوس ميدارم برم-ولي دلم قبول نميكنه

ميگم برمو باز امام رضا نگام نكنه

ولي من به امام حسين(ع) گفتم سلامتونو به امام رضا عرضه خواهم داشت

من بيشتر با امام حسين و امام زمان راحترم

به خدا امام زمان تا حالا منو دست خالي روانه نكرده

يه دوستي دارم-خيلي برام عزيز هستش- -يه بار بهش گفتم ميخوام برم جمكران

گفتش وقتي چشمت به گنبد مسجد جمكران افتاد به امام زمان بگو فلاني گفتش منم دعوت كن-

آخه يه ساليه نتونستم بيام

همين كارو كردم-اون طرف تو اعتكاف -تو مسابقاتش برنده شد و بعد يه هفته رفتش جمكران

البته از طرف مسجد

وقتي مشگلي برام پيش مياد-نذر مسجد جمكران كه ميكنم

مشگلاتم از راه غيب برطرف ميشه-خيلي جالبه

شايد خدا منو دوس ميداره كه لياقت زيارت بهم ميده

شايد خدا منو دوس ميداره كه يه دلي به نازكي برگ محبت بهم داده

نميدونم

گاهي موقه ها خيلي كفر ميگم

ولي مامانم ميگه اگه يه دردي بدتر از اين داشتي چكار ميكردي؟

خدارو شكر كه همه چي داري-پس چرا كفر ميگي؟

يه مادر از دل بچش خبر داره-ولي ميشه چكار كرد؟

ميشه رفت به جنگ خدا؟!

گاهي هم كه خيلي لجبازي ميكنم

ميگه الهي دچار گرگ بيابون نشي

يييييييييييييييييييييييييي

ولي خانوادم ميگن وقتي خونه نيستي-خونه خيلي خاموشه

نميدونم چي بگم تا دلم آروم بشه؟

يعني كي ميشه بدن منو بزارن تو يه تابوتو ببرن؟

كي ميشه من از اين دنيا راحت بشم؟

نميدونم

فقط از قول خداوند ميگم

ان الله مع الصابرين

همانا خدا با صبركنندگان است*

---------------------------------

ديگه بسه -بعدا بيشتر حرف خواهم زد

الهم عجل لوليك الفرج-ان شا الله

دسته ها :
دوشنبه دوم 2 1387

به نام خدا

كربلا كه بودم از كنار يه مغازه اي رد مي شديم كه چشم من افتاد به پارچه هاي سفيد

كه روي اونا آياتي نوشته شده بود

قيمتش 10000 تومان، پول رايج ايران بود-ميخواستم يكيشو بگيرمو به حرمين تبرك بدم-

ولي گفتن حالا زوده براي تو-مگه آرزو نداري؟

----------------------------------------

و اما بعد

تمام آرزوهايم را دزديدند

مقصر پدر بود يا مادر يا خدا هيچ نميدانم

آرزوهايم را نميخواهم حتي زيارت تورا

حتي نگاه پر نور تورا

من فقط خفتن در خاك را پذيرا هستم

نه از براي نا اميد بودنم

بلكه از خستگي و تكرار

اگر دعوت ميكنيد بي جواب نگذاريد

چرا دلها پژمرده اند؟

چرا شقايق ها ديگر حسرت شهادت ندارند؟!

امتحان را يكي بدان، نه توان دار!!!

قسم دادم هيچ نگفتيد

گريه كردم هيچ نگفتيد

خودم را فدا خواهم كرد آنروز شايد نزديكتر باشد!

و باز دعوتي بي پاسخ

و من ديگر هيچ نميخواهم جز فنا شدن را

و مرگ مرا دوست ميدارد

اي كاش شماها هم ميهمان دوست بوديد!

و ميهمانتان را كه از بچه ها و نوادگان خودتان بود را

دست خالي روانه نميكرديد

و من شكايتي از شما ندارم

و باز غم و اندوه

باز انتظار ديدن فرشته ي مامور

و باز تاريكي و افسوس

و هيچكس نميتواند مرا از دلتنگيها نجات دهد

جز مرگ*

-----------------------------------------

كنار ضريح امام حسين(ع) نشسته بودم و دعا ميكردم

با گريه يه خواهشي ازش داشتم

دوس ميدارم امام زمان رو ببينم

و اگه نديدمش

دوس ميدارم وقتي وفات يافتم يه بار فقط يه بار

بياد كنار مزارم يه فاتحه بخونه

-------------------------

يه بار كه داشتم دور ضريح آقا امام حسين(ع) طواف ميدادم

به امام عرض كردم

ميگن كسي كه دور ضريح تو طواف كنه

آتش برش حرام ميشه

-----------------------

و دوست ميدارم كه در آتش دوزخ بسوزم ولي اشك امام زمان را نبينم

كه بخاطر بي حجابي اشك در چشمانش خشك نمي شود**

الهم عجل لوليك الفرج-ان شا الله*

***

دسته ها :
دوشنبه دوم 2 1387
X