دسته
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 344052
تعداد نوشته ها : 228
تعداد نظرات : 183
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان


تقديم به تو که دوستت دارم

نميداني از دوريت چه روزها هيچ نگفتم

نميداني شبها چگونه بر من سحر گشت

عشقي که در آن آرزو نباشد

ارزش دلبستن ندارد

تو آرزوي دنياي روياهاي مني

نميدانستم روياي من به حقيقت مي پيوندد و تو به وجود من عشق مي ورزي

اگر من ميتوانستم

جان فدايت مي کردم

ولي تو بگو غضنفر

عباس ميرزا چند سال جنگيد؟

چرا رضا قلي ميرزا بي چشم شد؟

رضا خان تو بگو محمد رضا شاه کي وفات کرد؟

نميدانم پرسپليس چرا يک تيم قهرمان شد؟

گندم ها را بايد چيد

گرماي زياد باعث خرابي لثه ها مي شود

اين روزها گوشت گران شده و حسنک ديگر قرباني نميکند

کوکب هم ديگر تصميمي براي نذر نمي گيرد

ريزعلي مدام دست تکان مي دهد

انگاري قطار اورا نمي بيند

آخر ريز علي خيلي ريز بود

پترس ديد سد کرخه سوراخ شده است و آب چکه مي کند

انديشيد چه کند

ناگاه سد خراب شد و سيلي عظيم به راه افتاد

و من همچنان دنبال عشق خود مي گردم

آه از اين حادثه ي تلخ

يييييييييييييييييييييييييييييي


دسته ها :
دوشنبه بیست و دوم 8 1385
X