22 بهمن 1357
تهران واغلب شهرستان ها همچنان صحنه جنگ خونین مردم و نیروهای مسلح بود. از غروب روز بیستم، کسی خیابانها را ترک نکرده بود. درحالیکه حملات مردم مسلح به تمام مراکز قدرت رژیم شدیدتر می شد خبر رسید که ستاد ژاندارمری واقع درمیدان بیست وچهار اسفند (انقلاب) به دست افراد نیروی هوایی، دریایی و مردم افتاده است. پس از ساعتها زد و خورد، پادگان عشرت آباد به تصرف مردم در آمد و بر اثر حملات مردم به تسلیحات ارتش،کارخانه ها و انبارهای اسلحه به دست مردم افتاد. سرانجام درحالی که همه خیابانها شاهد حضور جوانان مسلح بود، در ساعت 30/10 دقیقه صبح، شورای عالی ارتش با شرکت رئیس ستاد، وزیر جنگ واکثر فرماندهان تشکیل جلسه داد و پس از مذاکرات بسیار، طی اعلامیه ای بی طرفی ارتش را اعلام کرد: «با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت ده و نیم امروز بیست و دوم بهمن سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت، به اتفاق آراء تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج ومرج و خونریزی بیشتر، بی طرفی خود را درمناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد به پادگانهای خود مراجعت نمایند. ارتش ایران همواره پشتیبان ملت شریف و نجیب و وطن پرست ایران بوده و خواهد بود واز خواسته های ملت شریف باتمام قدرت پشتیبانی می نماید.»
این اعلامیه زمانی از رادیو پخش شد که شهر پر بود ازمردم مسلحی که سوار برخوروهای نظامی بودند. همچنین کاخ گلستان، مرکز رادیو ایران و ژاندارمری کل کشور در دست مردم بود.
شهربانی کل کشور، دانشکده افسری، دانشکده پلیس و دبیرستان نظام نیز به دست نیروهای مردمی فتح شد. مردم، زندان کمیته [کمیتهی مشترک ضدخرابکاری] را که مرکز بازجویی و شکنجه متهمان سیاسی بود، به تصرف درآوردند و زندانیان را آزاد کردند.
تا غروب این روز، تمام کلانتری ها، پادگانها، پاسگاه ها و مراکز نظامی به دست مردم افتاد، زندان قصر، زندان جمشیدیه نیز تصرف شد و زندانیان آنها فرار کردند، اما توسط مردم دستگیر شده و به مدرسه رفاه – محل شورای انقلاب – برده شدند. فرمانداری نظامی آخرین اطلاعیه خود را صادر کرد. به موجب این اطلاعیه از نظامیان خواسته شد برای اجرای تصمیم شورای عالی ارتش به پادگانهای خود برگردند.
درحالی که مردم به سوی کاخ نخست وزیری در حرکت بودند، بختیار که پس از فرار نظامیان با تعداد کمی محافظ تنها مانده بود ناهار خود را نیمه تمام رها کرد و از در پشتی ساختمان نخست وزیری گریخت.
سپهبد رحیمی (فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی) به دست مردم اسیر شد و سرلشکر ناجی (فرمانده گارد جاویدان) در حوالی میدان فوزیه امام حسین (ع) در جریان زد و خورد به ضرب گلوله ای کشته شد. امیرعباس هویدا نخست وزیر اسبق، نیز خود را به شورای انقلاب تسلیم کرد.
رادیو و تلویزیون نظامی به تصرف مردم در آمد. در آخرین لحظهها گوینده رادیو پیامی را که از سوی آیت الله طالقانی رسیده بود، خواند و سپس برنامه قطع شد. در آن پیام ازکارکنان اعتصابی رادیو و تلویزیون خواسته شده بود تا به سرکار خود بازگردند. پس از سکوتی نسبتا طولانی، رادیو دوباره آغاز به کار کرد. صدای گویندهی از شدت هیجان می لرزید: «توجه توجه ... این صدای انقلاب ملت ایران است...»
فریاد شادی از تمام خاک ایران برخاست، آخرین سلسلهی پادشاهی ایران، سرانجام سقوط کرده است...
درگیری میان همافران و افراد گارد جاویدان که از شب پیش آغاز شده بود، تا قبل از ظهر روز بیست و یکم نیز ادامه داشت. سرانجام در ساعت 10 صبح، در اسلحه خانه نیروی هوایی به روی مردم گشوده شد. هزاران نوشته بر مقوا و کاغذ روی دستها در سطح شهر می چرخید: «هر کس ورقه پایان خدمت دارد برای گرفتن اسلحه به نیروی هوایی برود.» ناگهان در سطح شهر شایع شد که امام(ره) اعلام جهاد کردهاند. هزاران جوان که در این مدت آموزشهای ابتدایی نظامی دیده بودند، با اسلحههای سبک یا بمبهای دستساز در شهر به راه افتادند و به مراکز نظامی حمله بردند، کلانتری های 9، 10، 11، 14، 16، 26 و کلانتری نارمک به دست مردم افتاد. ارتش با تانکها و نفربرها شروع به مقابله با مردم کرد. جوانان موتورسوار به جز لوازم پزشکی برای مجروحین، شروع به جمعآوری گونی برای ساخت سنگر و شیشه و پارچه برای درست کردن بمبهای آتش زا کردند. هزاران زن و مرد با کندن آسفالتهای خیابان و یا باغچه های کنار پیاده رو، گونی ها را پر از خاک می کردند و با شلنگ آب بر روی این کیسه ها آب میپاشیدند تا گلوله ها بهتر مهار شوند. در نقاط مختلف تهران بخصوص خیابانهای فرح آباد، ژاله، تهران نو، میدان ژاله (شهدا)، میدان شهباز، خیابان شهناز، میدان خراسان، اطراف پادگان نیروی هوایی در فرح آباد قصر فیروزه، سنگربندی شد.
زنان در هر گوشه شهر مشغول رنده کردن صابون و ساخت کوکتل مولوتف بودند. با وجود کمبود شدید بنزین، هزاران نفر باک ماشینها و موتورهای خود را برای ساخت کوکتل مولوتف – تنها سلاح مردمی در مقابل تانکها – خالی می کردند. تیپ زرهی قزوین برای حمایت از نیروهای حکومت نظامی وارد شهر شد، ولی در خیابان سپه مورد هجوم مردم قرار گرفت. وقتی مردم توانستند با سلاحهای ابتدایی خود چند تانک را که برای جنگ با افراد نیروی هوایی آمده بودند از کار بیندازند، روحیه ها چند برابر شد. اهالی محله های حاشیه شهر جادههایی را که به تهران می رسید بستند تا از ورود قوای کمکی از شهرهای مجاور برای ارتش جلوگیری کنند.
روزنامه ها که به چاپ دوم و سوم رسیده بودند، میان مردم دست به دست می شدند، همه جا متن فتوای امام(ره) دربارهی قسم وفاداری ارتشیان به شاه را می شد دید :«قسم برای حفظ قدرت طاغوتی صحیح نیست و مخالفت با آن واجب است و کسانی که به این نحو قسم خورده اند باید بر خلاف آن عمل کنند.»
مردم سوار بر چند تانک و نفربری که ازنظامیان گرفته بودند، در خیابانها حرکت می کردند و به دیگران روحیه می دادند، درحالی که شهر در آتش و جنگ می سوخت، تعدادی از روحانیون با بلندگو به مردم اطلاع دادند که رهبر انقلاب هنوز فرمان جهاد نداده است.
فرمانداری نظامی در آخرین اعلامیه اش که بارها از رادیو پخش شد و سربازان نیز توسط بلندگو آن را برای مردم میخواندند، ساعت منع عبور و مرور را از چهار و نیم عصر اعلام کردند، از سوی دیگر ، ستاد کودتا تصمیم گرفت همان شب طرح از پیش تعیین شده خود را به اجرا بگذارد.
پس از اعلام ساعت منع عبور و مرور، خانواده های درجه داران، افسران، همافران و سربازان نیروی هوایی بادر دست داشتن نوشتههایی در خیابانها به راه افتادند و از مردم خواستند که درخیابانها بمانند و در ساعت پنج عصر راهپیمایی کنند. آنها اعلام کردند که مأموران گارد و فرمانداری نظامی قصد دارند به بیمارستانها حمله کنند و مجروحان درگیری های اخیر را با خود ببرند. درحالی که نیروهای مدافع رژیم به شدت با مردم مقابله می کردند و افسران طراح کودتا در تلاش برای آخرین هماهنگی ها بودند، ناگهان پیام امام (ره) اوضاع را عوض کرد؛ پیامی که در چشم به هم زدنی در شهر پخش شد. روحانیان، ایستاده بر سقف ماشینها با بلندگو یا فریاد این پیام را اعلام می کردند. خودروها با چراغهای روشن و نصب اعلامیه بر پشت شیشههایشان و هزاران جوان بادر دست گرفتن نوشته ها از مردم می خواستند که خیابانها را ترک نکنند. در بخشی از این پیام آمده بود: «اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است، مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند، برادران و خواهران عزیزم، هراسی به خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالی، حق پیروز است.»
مردم واکنشی باور نکردنی داشتند. آنها لاستیک ماشینهایشان رادرخیابانها آتش میزدند و راه بندان ایجاد میکردند، همه با فریاد از هم می خواستند که به خانه نروند و به یکدیگر هشدار می دادند: «نگذارید بیست و هشت مرداد تکرار شود»، «توطئهی کودتا را خنثی کنید.»
در امریکا، برژینسکی، شبانه طرح کودتا را با ژانرال براون (وزیر دفاع) و ژنرال ترنر (رئیس سیا) مطرح کرده و موافقت آنها را به دست آورد و از ژانرال هایزر، فرستاده نظامی امریکا که تا یکی – دو روز پیش در ایران به سر برده بود، اطلاعاتی دربارهی آمادگی ارتش به دست آورد، اما در تهران حضور میلیونها زن و مرد که با ابتدایی ترین سلاحها ارتش را در میان گرفته بودند، امکان کودتا را از بین برده بود.
در حالی که در اکثر شهرهای ایران جنگی تمام عیار میان مردم و ارتش در جریان بود، بختیار در مجلس سنا سرگرم تصویب لایحه انحلال ساواک و محاکمه وزیران و غارتگران بیتالمال بود و درحضور سناتورهای پیر و هراسانی که ازمیان آتش و خون خود را به آنجا رسانده بودند، سخنرانی میکرد: «اگر دولت موقت بخواهد به زور وزارتخانه ها را اشغال کند، ما به وظایف قانونی خود عمل می کنیم... من به هر قیمت ایستادگی می کنم، مدارای ما نشانه ضعف نیست... پیروز کسی است که حتی نیم ساعت بیشتر مقاومت کند...»
بختیار در مصاحبه با کیهان انگلیسی، گفت که از راه قانونی و تشکیل مجلس مؤسسان امکان تغییر رژیم از سلطنتی به جمهوری وجود دارد. البته در میان شور و جنگ و هیجان نه گوشی صدایش را می شنید و نه چشمی به او اعتنا میکرد. آن شب ایران تا صبح بیدار ماند. احتمال کودتا از میان رفت، اما بیمارستانها پر از کشته و مجروح شد. ستاد امداد سازمان ملی پزشکان، تعداد شهدای تهران را تا ساعت یازده شب، صد و بیست و شش تن و تعداد مجروحان و ششصد و سی و چهار نفر ذکر کرد.
تا فرا رسیدن صبح، نیروی دریایی نیز به نیروی هوایی پیوست و تنها نیروی زمینی که تعداد زیادی از سربازانش به مردم ملحق شده بودند و هوانیروز، که هر لحظه ضعیف تر می شد، در خدمت حکومت باقی مانده بودند.
به نام خدا
***
بازتاب قیام 15 خرداد 1342
بازتاب قیام 15 خرداد وسیع و گسترده بود موجب تغییر فوری دولت علم نشد ولب رژیم و حاکمیت شاه را به لرزه درآورد. دولت علم درواقع دولت شاه بود. اولین کوشش دولت این بود موضوع را کوچک نشان دهد و ثانیاً این اقدام عمومی را لکهدار سازد و اگر ممکن باشد به آن رنگ خارجی بدهد تا مجوزی برای اقدامات شدید علیه دستگیر شدگان پیدا نماید. همان طور که دیدیم روزنامه اطلاعات تحت نظر سازمان امنیت نوشت« 15 خرداد یک گروه 200 نفری با پاره آجر از سمت گلوبندک به طرف سربازخانه حمله کردند ... در این زد و خورد و حملات یک افسر و چند پاسبان مجروح شدند ... در حدود ساعت 11 یک دسته هزار تا هزار و پانصد نفری از در غربی دادگستری وارد کاخ شدند... از ساعت دو بعدازظهر خیابانهای تهران را سکوتی وحشتناک فراگرفته بود و بوی دود در مراکز تظاهرات به مشام میرسید در نتیجه این حادثه و دخالت مأمورین انتظامی عده بیشماری به قتل رسیدهاند».
شاه در 17 خرداد 2 روز پس از قیام گفت«باید به شما بگویم که متأسفانه چه کسانی بساط 15 خرداد را به راه انداختند کما این که در میان کسانی که زخمی شدهاند یا دستگیر شدهاند خیلی از آنها میگفتند که ما چهکار کنیم 25 ریال پول داده بودند و میگفتند در کوچهها بروید بگویید زنده باد فلانی ... » نظر شاه مخلوع در کتاب انقلاب سفید در این مورد چنین است«این غایله به تحریک عوامل ارتجاع توسط شخصی صورت گرفت که مدعی روحانیت بود ... در عوض مسلم بود که این شخص ارتباط مرموزی با عوامل بیگانه دارد؟! بطوری که بعداً دیدیم که رادیوهای آوارگان بیوطن حزب سابق توده یعنی حزبی که اصولاً با خداشناسی مخالف بود از این شخص به کرات با عنوان آیت الله تجلیل کردند و مقام او را باصطلاح معروف به عرش رسانیدند و لو این که احیاناً تحریکات این شخص از جای دیگری آب میخورد ... بلوای 15 خرداد 42 بهترین نمونهی اتحاد نامقدس دو جناح سیاه و قوای مخرب سرخ بود که با پول دستهای از ملاکین که مشمول قانون اصلاحات ارضی شده بودند انجام گرفت ... » بنابراین شاه حرکت اسلامی خمینی را با وجود ضرباتی که بر پیکر امپریالیزم آمریکا و صهیونیزم داشت ارتجاعی میخواند و سد راه اقدامات انقلابی میدانست که آغاز کرده بود و نتیجه این که باید به هر ترتیب با آن مقابله نمود تا نظیر پیدا نکند و اسدالله علم مجازات اعدام را در نظر گرفته بود و در مصاحبه مطبوعاتی که در داخل کشور انعکاس پیدا نکرد این نوید را به سیاستهای سلطهگر داد چون اگر در بین مردم انتشار مییافت معلوم نبود با یک جنبش دیگر دولت بتواند باز هم باقی بماند.
تلاش رژیم در تغییر واقعیت
همان طور که دیدیم 15 خرداد جوششی بود از جانب مردم برای در هم کوبیدن رژیم سلطنت و گرچه با فوریت نتیجه قطعی نداد ولی آثار بسیار باقی گذاشت و به همین مناسبت عوامل رژیم حاکم به طرق مختلف سعی نمودند با استفاده از همه امکانات و از جمله رسانههای گروهی اتهاماتی متوجه آن سازند، جنبه اسلامی و مردمی را از آن بگیرند، جهت خارجی به آن بدهند و افکار عمومی را فریب دهند. اقدامات رژیم را در چندین زمینه ملاحظه مینماییم تبدیل جنبه معنوی به جنبه مادی، قلب واقعیت به تمام معنی،کوششی است که رژیم انجام میداد و مدعی بود مردم به خاطر بدست آوردن 25 ریال دست به تهاجم علیه دولت زدهاند. این ادعا را شاه مطرح کرد و دیگران هم آن را تکرار نمودند. اما این کافی نبود میبایست منبع پرداخت پول مشخص گردد و لذا مسأله پول گرفتن یک مسلمان شیعه از یک مسلمان غیرشیعه عنوان گردید! و منظور این بود که پولهایی جمال عبدالناصر فرستاده در ایران توطیهای صورت گیرد سپس با این مقدمات و تبلیغاتی که به دنبال داشت مبنی براین که به زودی همه چیز را روی دایره خواهند ریخت مدرک بدست دادند و جراید 26 خرداد 42 نوشتند که«در تاریخ یازدهم خرداد شخصی به نام عبدالقیس جوجو از لبنان وارد فرودگاه مهرآباد تهران گردید و چون مورد سوی ظن مأمورین گمرک قرار گرفته بود تحت بازجویی و وارسی قرار گرفت و مبلغی معادل یک میلیون تومان از او بدست آمد که پس از تحقیقات اعتراف کرد که مبلغ مزبور را از طرف جمال عبدالناصر برای افراد معینی در ایران آورده است. تفصیل این جریان به زودی در معرض اطلاع عموم قرار داده خواهد شد» بدنبال این اعلامیه سفارت ایران در بغداد شخص مزبور را محمد توفیق القیاسی نام نهاد که مأموریت داشته این پولها را به اشخاص مخصوصی در ایران بدهد این پولها از طرف عمال ناصر از دمشق به بیروت ارسال و از آنجا به وسایل مختلف به نواحی دیگر منتقل میگردد
عبدالقیس جوجوی افسانهای بود که وجود خارجی نداشت وقتی رژیم از این نقشه نتیجه نگرفت آن را مسکوت گذاشتند و بهتر دیدند فیودالهای داخلی را عامل معرفی نمایند که با کمک کمونیستها آشوب ایجاد کردهاند در صورتی که حزب توده و ابرقدرت مورد اتکای آن شوروی به هیچ وجه نهضت اسلامی را نمیپسندیدند و این حرکت را سدی در راه خود میپنداشتند همان شب 16 خرداد بود که شوروی نهضت اسلامی را مورد حمله قرارداد و مطبوعات آن هم به همین راه رفتند و حتی امام خمینی را در معرض اتهام قرار دادند.
نظر محافل سیاسی، مطبوعاتی و مذهبی جهان
مطبوعات خارجی که هریک نقش خاصی را دارند به صورت مختلف از 15 خرداد ترسیمی کشیدند، دیولت در شماره 129 خود نوشت« در تهران صدها نفر کشته شدهاند، دولت علم حکومت نظامی اعلام کرد، ارتش با تانک و مسلسل علیه طرفداران رهبر مسلمانان خمینی که علیه اصلاحات شاه دست به اعتراض زدهاند وارد عمل شد... خیابانهای مرکز شهر مملو از باقیمانده خرابیها است. کاخ شاه در محافظت شدید است ... » لوموند نوشت:« تظاهرات قهرآمیزی در شیراز و قم به وقوع پیوست تظاهرکنندگان مثل تهران مغازهها را خراب کردند و ساختمانها، سینماها و اتوموبیلها را به آتش کشیدند تعدادی از اتوموبیلها متعلق به پلیس بود ... » روزنامه الاهرام در 16 خرداد نوشت دیروز تهران در آتش خشم شعلهور شد... شدیدترین تظاهرات ضد شاه بود ... این تظاهرات وقتی آغاز شد که زعیم دینی روح الله خمینی و یاوران او دستگیر گردیدند ... تظاهرکنندگان با شعار مرگ بر شاه به اداره رادیو و انتشارات هجوم کردند و کوشیدند آن را اشغال نمایند ... ماشینهای ارتشی را سنگ باران کردند ... پلیس با مسلسل و گاز اشک آور به تظاهرکنندگان یورش برد در همان ساعات اول صدها نفر کشته شدند ... » اکثر روزنامههای جهان با تیترهای درشت از 15 خرداد نام بردند و آن را مورد بحث قرار دادند. حوزه علمیه نجف، کربلا و کاظمین به حمایت آیت الله خمینی تلگرافاتی به رؤسای کشورهای مختلف اسلامی و سازمانهای بینالمللی مخابره و کشتار 15 خرداد رژیم را محکوم نمودند، حوزههای علمیه داخل و روحانیون سراسر کشور با توحید کلمه دنبال قضیه را گرفتند تمام این جریانات در حالی انجام میگرفت که در مطبوعات کشور هیچ خبر از حقایق و وقایع منعکس نمیشد از وقایع 15 خرداد فقط چند سط و چند اعلامیه حکومت نظامی و چند جمله از مصاحبتهای مطبوعاتی شاه و علم و پاکروان داشت اگر کسی در جریان رویدادها نبود نمیدانست حکومت نظامی برای چه تشکیل شده و حملات در مصاحبهها برای چیست.
روحانیت پس از قیام 15 خرداد
قیام 15 خرداد یک جنبش عمومی مذهبی علیه رژیم در حمایت از روحانیت بود. این تحرک صددرصد به نیروهای اسلامی تعلق داشت هیچ گروه و دسته ملی و غیرمذهبی مدعی سهمی در این روز نیست احساسات درونی و ریشههای معنوی انگیزه این برپایی بود و از قبل صفآرایی و برنامهریزی نشده بود. کسی که بطور مستقیم به جمعآوری و یا توطیه مبادرت نکرده بود. به همین جهت با تمام وسعت و گسترشی که داشت رژیم را واژگون نساخت ولی آزمایش بزرگ برای جناحهای مختلف بود بعضی تصور میکردند برای هر جنبشی در ایران یک قدرت خارجی باید پشتیبانی نماید و مقدمهچینی کند، 15 خرداد نشان داد بهترین قوه محرکه بر متن ایران وجود دارد که میتواند با استقلال عمل نماید زیرا این جنبش درست در زمانی صورت گفت که همسایه شمالی ایران یعنی ابرقدرت شوروی پس از مدتی روابط تیره با دولت دیکتاتوری وقت تازه سازش کرده و او را در اقدامات باصطلاح اصلاحی و انقلاب سفید! تأیید میکرد و پشتیبانی مینمود و گروه مقاوم و از جمله مبارزین مذهبی و روحانیون را مرتجعین مینامید و در 15 خرداد هم همین سیاست را تعقیب کرد هواداران سیاست شوروی در داخل کشور هم که همیشه خود را پیشگام و ترقیخواه مینامیدند از این سیاست اصلی پیروی داشتند و طبعاً نه تنها نمیتوانستند سهمی در این اقدام براندازی علیه رژیم داشته باشند بلکه در صف مخالف آن قرار میگرفتند هیأت حاکمه و حامیان غربی آنها هم که شاه نماینده و اجرا کننده برنامه آنان بود مستقیماً زیر ضربه 15 خرداد قرار داشتند بنابراین 15 خرداد مظهر یک استقلال واقعی بود که تشیع قرنها به دنبال آن میگشت ولی همواره راههای انحرافی به آن ضمیمه میشد. این بار یک آزمایش داد که بعد از این تاریخ روی آن حساب میشود. جنبش 15 خرداد گرچه عکسالعمل طبیعی مردم مسلمان در برابر بازداشت آیت الله العظمی خمینی بود اما آزادی فوری ایشان را در برنداشت به همین جهت اعتراضات با تلگراف و نامه از نقاط مختلف ادامه داشت و بالاخره علمای طراز اول کشور برای چارهجویی در تهران اجتماع نمودند و رژیم حاکم که از یک 15 خرداد دیگر بیمناک بود سعی داشت آنها را پراکنده نماید و قدمی هم در جهت خواست آنها برندارد اعتصاب 14 روزه بازارهای کشور پس از اطلاع از سلامتی روحانیون بازداشت شده پایان گرفت و جمعی از علما هم در 29 تیر آزاد شدند و این شایعه بوجود آمد که آیت الله خمینی را تبعید مینمایند و بهمین جهت یکبار دیگر علما و روحانیون عکسالعمل نشان دادند
از زندان قصر به داودیه و قیطریه
تهدید رژیم به مردم و روحانیت استقامت بیشتر داد و حمایت از خمینی زندانی افزون شد و او را بدون تردید در مقام مرجعیت بلامعارض ساخت انتخابات مجلس 21 را رژیم تدارک میدید و مطبوعات و رادیو را در خدمت کنگره آزاد زنان و آزاد مردان! قرار داده بود و میخواست انتخابات را بدون برخوردی پایان دهد و دوران بیمجلسی را پشت سر گذارد و مسأله بازداشت روحانیون و مقاومت ایشان مشکلی بود که باید حل میکرد و از بنبست خارج میشد در عین حال آزادگذاشتن خمینی بزرگ هم خطری مستقیم و فوری داشت. اگر از زندان آزاد میشد قطعاً در آن شرایط تظاهرات، اجتماعات، افشاگریها توسعه مییافت و چیزی را که رژیم از آن وشت داشت بوجود میآورد بنابراین دولت مردان حاکم مصلحت چنان دیدند که رهبر مبارزات را اسماً و رسماً از زندان آزاد نمایند ولی عملاً در محاصره نگهدارند و تماس با مردم را ممنوع کنند و فعالیت ضد شاه را متوقف سازند و در اینجا است که ما به جریان جمعه 12 ربیعالاول سال 1383 (11 مرداد 42) میرسیم رییس سازمان امنیت وقت پاکروان مأمور این تغییر وضع میگردد در پادگان عشرت آباد با امام ملاقات و آزادی ایشان را اعلام میدارد و در ضمن میافزاید«اکنون که آزاد میشوید لازم است به عرض برسانم که سیاست یعنی کلک و نیرنگ، سیاست یعنی دروغ و تزویر، سیاست یعنی حقهبازی و خلاصه سیاست یعنی پدرسوختگی و این کارها مربوط به ما است و مرجع روحانیت نباید خود را به این امور آلوده سازد و در سیاست دخالت نماید.» و پاسخ میشنوند ما در سیاستی که شما معنا میکنید از اول هم دخالت نداشتهایم. بهرحال در همان روز امام را به خانهای مربوط به ساواک در داودیه منتقل مینمایند. راه داودیه تحت کنترل قوای انتظامی بود اما هنوز ساعتی از این انتقال نگذشته بود که سیل جمعیت بسوی داودیه سرازیر شد و ترافیک سنگین راهنمایی را با مشکل مواجه ساخت علمای مهاجر که در تهران اجتماع کرده بودند بهمراه روحانیون تهران وقایع 15 خرداد را برای امام تشریح کردند و اطلاع از آن قیام، امام را به سختی تکان داد و در مقابل انبوه جمعیت فریاد کشید«آخر من با این احساسات چهکنم » و آنگاه گریست تا آن روز کسی ایشان را در این حد منقلب ندیده بود اطلاع از کشتار 15 خرداد برای امام ضربه سختی بود هجوم توأم با احساسات گرم مردم به اقامتگاه امام قابل تحمل برای حکومت نبود ساواک بلافاصله تصمیم گرفت منزل را در محاصره مأمورین قرار دهد و از ملاقاتها ممانعت به عمل آورد و اطلاعیهای به این شرح در جراید درج نماید« طبق اطلاع رسمی که از سازمان اطلاعات و امنیت کشور واصل گردیده است چون بین مقامات انتظامی و حضرات آقایان خمینی و قمی و محلاتی تفاهمی حاصل شده که در امور سیاسی مداخله نخواهند کرد و از این تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است که آقایان برخلاف مصالح و انتظامات کشور عملی انجام نخواهند داد علیهذا آقایان به منازل خصوصی منتقل شدند!» دولت با این اعلامیه میخواست به مردم بگوید که اقامت امام در داودیه به این معنی نیست که اجتماعات سیاسی تشکیل شود بلکه عرفانی است که بدنبال تفاهم و تعهد انجام گرفته و اساس آن عدم دخالت در امور سیاسی است اما بلافاصله عکسالعمل شدیدی در برابر صدور این اطلاعیه در جامعه روحانیت ملاحظه میشود بازتاب ادامه حصر امام آن طور نیست که دولت در بنبست قرار گیرد چراکه توده مردم پس از اعلام آزادی امام آرامش یافتند و تصور نمودند که امام مصلحت را در سکوت تشخیص داده و فعلاً انزوا را اختیار نموده است و برنامه حکومت برای حدود ده ماه به خوبی به موقع اجرا درآمد.رژیم حاکم امام را تحت نظر و دور از مردم نگهداشت اما چنین وانمود کرد که آزادی از ایشان سلب نشده است و با این که پارهای از اعلامیهها واقعیت موضوع را بازگو کردند این افشاگری در حدی نبود که بتواند توطیه حکومت را از اثر بیندازد و مبارزه را هم چنان گرم و در اوج نگهدارد خصوصاً بعد از آن که رژیم علمای مهاجر را مجبور ساخت که به محل اقامتشان بازگردند و البته به قولی هم که به آنها در مورد آزادی مطلق امام داده بود عمل نکرد. در این مقطع از زمان بخوبی فقدان رهبری امام قابل شناسایی و لمس است بعبارت دیگر در دورهای که ایشان تحت کنترل و از مردم جدا میباشند با این که علمای بسیاری عقیده به مبارزه دارند ولی نظر یکنواختی ابراز نمی شود و مقاومت شدیدی عملی نمیگردد و دولت به سادگی میتواند بر تمام آنان فایق آید در این خصوص نظرات متفاوتی ابراز شده بعضی معتقدند که پس از بازداشت امام و مخصوصاً پس از حصر ایشان در منزل خصوصی مقامات برجسته روحانی نه تنها به مبارزه شدت ندادند بلکه کم کم سرد شدند و بعضی که اصولاً مبارزه علیه رژیم را مفید نمیدانستند بعد از بازداشت رهبر به حالت قبل از آغاز مبارزه بازگشتند و بعضی حتی تا بدان مرحله پیش رفتند که گفتند مبارزه موجودیت حوزه علمیه قم را به خطر انداخته و باید اول به فکر اصلاح حوزه بود، ایمان و تقوی را محکم نمودو سپس جهت را تشخیص داد و بهرحال ایجاد تشنج به صلاح اسلام و مملکت نیست این افکار در تمام ده ماهی که امام در حصر بود پیشرفتهایی داشت و از لحاظ نهضت نقاط توقف و رکود و ناتوانی و تزلزل به شمار میرود و در عین حال ارزش والای رهبری را در گردآوری نیروهای پراکنده امت و دادن توان مقاومت به مبارزین بعد میآموزد.
اعتصاب مردم و دستورات فرمانداری نظامی
رژیم حاکم و مجریان آن تصور داشتند که با تلفات سنگین 15 خرداد دیگر کسی را یارای مقاومت و اعتصاب و اعتراض نیست و ارکان حکومت و از جمله فرمانداری نظامی خواهند توانست امنیت را به نفع قدرت استبداد برقرار سازند. هفتمین روز شهدای 15 خرداد اعلامیههایی را برای بزرگداشت بهمراه داشت اما فرمانداری نظامی با صدور اعلامیههایی به تهدید و ارعاب پرداخت و اعلام داشت شبکهی جاسوسی و کانون توطیه و خیانت کشف گردیده و جمعی در این رابطه دستگیر شدهاند رژیم میخواست با این اعلامیههای پیاپی جلو اراده ملت را بگیرد و از اعتصابی همگانی که در شرف انجام بود بازدارد اما این تلاش بیفایده بود و تعطیل 21 خرداد به تعطیل بازار( از 15 تا 27 خرداد تعطیل بود) اضافه شد و تهران را در اعتصاب سراسری برد شهر کاملاً خلوت شد و رفت و آمد به ندرت صورت میگرفت روزنامههای خبری عصر 21 خرداد نوشتند وضع تهران کاملاً آرام بود!، همه جا آرام است! و با این ترتیب سعی نمودند انعکاسی از اعتصاب و تعطیل نداشته باشند.
تشکیلات مذهبی سیاسی پس از 15 خرداد
همان طورکه دیدیم قیام 15 خرداد برطبق برنامه و با تصمیم قبلی گروهها نبود اما برخوردی که رژیم حاکم با آن کرد و کشتاری که انجام گرفت خودبخود بسیاری از افراد هم عقیده را بهم نزدیک ساخت و آنها را به گروهبندی وادار نمود تا نظم و ترتیبی درکار پیدا نمایند در تهران و بسیاری از شهرها کمکم جلسات چند نفری پیدا شد که اخبار را بهم میدادند، تراکت و اعلامیهها را پخش میکردند، و یا نظم و اداره جلسات وسیعتر و عمومی را بعهده میگرفتند این گروهها گاهی صنفی بود مثلاً از دانشجویان مسلمان و یا بازار و یا روحانیون تشکیل میشد گاهی محلی بود از طبقات مختلفی که در یک محل بودند و نهضت را دنبال مینمودند بوجود میآمد گاهی هم همین گروهها اسمی برای خود میگذاشتند و با همان اسم اعلامیه میدادند و از این نوع جبهه مسلمان آزاده را میتوان نام برد. سازمان امنیت و پلیس برای پیدا کردن اعضای گروهها فعالیت زیادی میکردند گاهی شناساییهایی مینمودند و افرادی را بازداشت میساختند اما چون فعالیت این افراد بارز و مشخص نبود و از طرفی در اصل جنبه مذهبی داشت و مردم آنها را حمایت میکردند توفیق مأمورین امنیتی زیاد نبود و هرگاه هم فردی یا افرادی دستگیر میشدند بقیه گروه دیگری تشکیل میدادند و معمولاً گروهها آن طور شکل یافته و منسجم نبود که بازداشت فردی بقیه را ناچار در معرض خطر قرار دهد. در پارهای موارد با دستگیری افراد اعتصابات پیدا میشد که دولت مجبور به استفاده از اعمال زور وسیله حکومت نظامی بود.
بطورکلی در این دوره جمعیتهای مذهبی موفقتر بودند و برای رژیم هم در هم کوبیدن آنها ساده نبود عنوان مذهب خودبخود سدی درمقابل دولت بشمار میرفت. تعطیل جلسه عزاداری یا یک اجتماع قرایت و تفسیر قرآن به آسانی برای مأمورین عملی نبود و محتاج زمینهسازی قبلی و فراهم ساختن شرایط مساعد بود. اما این گروههای مذهبی کمکم به فکر افتادند تا از طریق مسلح شدن در مقابل دولت بایستند. اعمال فشار و زور را با طریق مشابه پاسخ گویند به طوری که بعداً خواهیم دید از بین همین روابط نزدیک مذهبیها و گروههایی پیدا شدند که اقدامات حادی را به مورد اجرا گذاشتند.
منبع:
تاریخ سیاسی معاصر ایران؛ دکتر سید جلال الدین مدنی، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، جلد دوم،صص 48 تا 62
در حالی که تظاهرات وسیع در حمایت از دولت موقت در سراسر ایران برپا بود، مهندس مهدی بازرگان در دانشگاه تهران سخنرانی مهمی ایراد کرد که در آن، وظایف و سیاستهای دولت موقت را شرح داد و از بختیار و نیز ارتشیان خواست تا به ملت پیوسته و در برابر خواستهای مردم مقاومت نکنند.
طرفداران بختیار نیز تظاهرات ملایمی با تصویرهایی از حضرت علی(ع) و پیغمبر اکرم اسلام(ص) و شعارهایی در حمایت از کابینه بختیار ترتیب دادند و پس از ساعتی پراکنده شدند.
رویداد مهم این روز، درگیری شدید بین همافران و افراد گارد جاویدان بود. در اخبار ساعت هشت شب، وقتی گزارشی از تظاهرات طرفداران بختیار پخش می شد، همافران که در سالن تلویزیون خوابگاه نیروی هوایی جمع شده و مشغول تماشای اخبار بودند، شروع به خندیدن و هو کردن آنان کردند. این کار نیروهای گارد را که در ساختمان مقابل بودند حساس کرده بود. پس از اخبار، فیلمی از دوران اقامت امام(ره) در پاریس تا حرکت به سوی ایران و ورود به تهران... از شبکهی سراسری تلویزیون پخش شد. با دیدن نخستین تصاویر از این فیلم، فریاد «الله اکبر» همافران که (اولین گروه از ارتشیان که به انقلاب پیوستند) در تمام پادگان پیچید. این فریادها که با شعارهای گاه به گاه در حمایت از امام(ره) آمیخته شد، باعث خشم افسران و کارکنان ضداطلاعات نیروی هوایی شد. اخطارهای تند آنان به همافران، سرانجام به درگیری و تیراندازی کشیده شد، با شدت گرفتن تیراندازی در پادگان نیروی هوایی، فرمانداری نظامی کماندوهای گارد را به کمک افسران ضداطلاعات فرستاد. چرخبالهای گارد، این کماندوها را در محوطه پادگان پیاده کردند. همافران از هر سو محاصره شده بودند و با فریاد الله اکبر از مردم کمک می خواستند. صدای تیراندازی و فریادهای کمک خواهی و تکبیر همافران، مردم خیابانهای اطراف میدان فوزیه امام حسین (ع) و میدان ژاله (شهدا) را به خیابانها کشاند. یکی دو نفر از همافران، از پشت میله های محوطه با اصرار از مردم می خواستند که به آنها کمک کنند. روحانی جوانی با بلندگو مردم را خبر کرده و آنها را به یاری همافران تشویق کرد. همافران که خود را به انبار اسلحه رسانده بودند با شدت بیشتری با گاردی ها درگیر شدند، مردم با سنگ و چوب و چاقو موفق شدند حلقه گاردی ها را بشکافند و همافران را از محاصره نجات دهند.
اما لوله مسلسلها به سوی مردم چرخید و این بار آنها هدف گلوله قرار گرفتند. چند جوان سعی کردند باتیرو کمان و سنگ نورافکن های روی دیوارهای پادگان را بشکنند تا با تاریک شدن اطراف مردم کمتر در دید و تیررس قرار بگیرند و امکان بالا رفتن از نرده ها و داخل شدن به پادگان به وجود آید...
این زد و خورد تا صبح ادامه یافت و سرانجام همافران در حالی که شصت و یک کشته و بیش از دویست مجروح بر جا مانده بود، توانستند حلقه محاصره را بشکنند و گاردی ها را عقب بزنند. این درحالی بود که بسیاری از مردم به تصور اینکه اقامتگاه امام(ره) مورد هجوم واقع شده، در اطراف مدرسه علوی و مدرسه رفاه اجتماع کرده و آماده مقابله با هر خطری بودند.
البته باید توجه داشت که با وجود پیشرفتهای حاصله در عرصههای مختلف علوم و فناوری، کشاورزی، صنعت، خدمات و... برنامه اصلاح ساختار اقتصادی کشور که از اواسط دهه 70 به بعد بیش از گذشته مورد توجه بوده، هم چنان با موانع جدی رو به رو است که باید با تدبیری کارشناسی شده به رفع آنها همت گمارد از جمله آنها، وابستگی شدید اقتصادی ملی به نفت و صادرات آن است و دیگر این که در بخشهای مدیریتی و تصحیح زیر ساختهای کلان اقتصادی باید بیش از پیش کوشا بود. دستیابی به آرمانهای انقلاب به ویژه در بخش اقتصادی، تنها در سایه عزم و بسیج ملی برای جهش صادرات غیرنفتی تحقق مییابد که تضمین کننده توسعه پایدار و حیات اقتصادی و عدالت اجتماعی است.
11/ 1. کشاورزی
در زمینه تولید محصولات کشاورزی نیز تحولات قابل توجهی پدید آمد. بخش کشاورزی در حال حاضر تأمین کننده یک چهارم تولید ناخالص داخلی، نزدیک به یک سوم اشتغال و چهار پنجم نیاز غذایی و یک سوم ارزش صادرات غیرنفتی است. کشاورزی پس از پیروزی انقلاب اسلامی علی رغم همه تنگناهایی که وجود داشت. رشد و توسعه پیدا کردو در سال 77 ـ 76 بالغ بر 9/11 میلیون تن گندم و 3/3 میلیون تن جو، 7/2 میلیون تن شلتوک برنج، 4/3 میلیون تن سیب زمینی، 2/1 میلیون پیاز تولید شد. این در حالی است که پیش از انقلاب در سال 56 تنها 1/1 میلیون تن شلتوک برنج، 900 هزار تن جو، 1/5 میلیون تن گندم، 750 هزار تن سیب زمینی و 500 هزار تن پیاز تولید میشد.
12/ 1. جمعیت
جمعیت ایران در سال 56 بالغ بر 7/34 میلیون نفر بود. این رقم در سال 82 به 657/65 میلیون نفر رسیده است و نظام جمهوری اسلامی توانسته است به این افزایش جمعیت پاسخگو باشد. اگر فقط به میزان خوراک، پوشاک، مسکن، مدرسه، بیمارستان و حمل ونقل را در نظر بگیریم درخواهیم یافت که چه خدمات گستردهای انجام شده است. این در حالی است که درآمد نفت در سال 56 با جمعیت 34 میلیون بالغ بر 9/20 میلیارد دلار بود که این رقم با توجه به کاهش ارزش دلار در بازارهای جهانی در سال 81 به 3/19 میلیارد دلار تقلیل یافته است. یعنی با درآمدی کمتر و جمعیتی بیشتر نظام توانسته است توفیقات بزرگی در اداره امور مردم و کشور کسب کند. خصوصاًاین که سطح زندگی مردم از نظر بهرهگیری از امکانات و رفاه اجتماعی تحول چشمگیری یافته است.
13/ 1. توزیع در آمد
مطابق آخرین آمارهای مربوط به توزیع درآمد در سالها 56 و 57، ده درصد از ثروتمندترین مردمان ایران نسبت به ده درصد فقیرترین آنها به ترتیب 16/32 برابر و 60/24 برابر اختلاف درآمد داشتند که شکاف بسیار بالایی را نشان میداد، امّا این رقم با اقدامات انجام شده پس از پیروزی انقلاب اسلامی به 60/20 برابر در سال کاهش یافته است. با این که پس از انقلاب شکاف درآمدی ثروتمندترین فرد با فقیرترین، 5/11 برابر کمتر شده است و البته این موضوع یک توفیق برای انقلاب محسوب میشود امّا از سوی دیگر بیانگر این است که هنوز هم شکاف طبقاتی و درآمدی وجود دارد و متأسفانه بعد از گذشت 25 سال از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل وجود مشکلات متعدد، هنوز وضعیت توزیع درآمد در کشور مناسب نیست و فشار عمده این توزیع ناعادلانه در آمد در قالب فقر ـ که بارها مقام معظم رهبری مسئولان را به مبارزه با آن فرا خواندهاند ـ به دوش قشر حقوق بگیر و مستضعف جامعه وارد میشود.
2. خدمات و دستاوردهای نظام در حوزه فرهنگی، علمی و اجتماعی
به موازات توسعه در بخشهای اقتصادی، در حوزه فرهنگی، علمی و اجتماعی نیز اقدامات شایستهای پس از پیروزی انقلاب صورت گرفته است که در این مقاله با رعایت شرط اختصار به اهم آنها اشاره میشود:
1/ 2. نرخ سواد
نرخ باسواد جمعیت 6 ساله و بالاتر کشور از 7/28 درصد در سال 1355 به 5/79 درصد سال 1375 و به بیش از 80 درصد در سال 1380 رسیده است. هم چنین قبل از پیروزی انقلاب اسلامی (سال تحصیلی 56 ـ 57) در کل کشور 825/745/7 نفر دانش آموز وجود داشت که این رقم در سال تحصیلی 80 ـ 79 به بالغ بر 314/18 میلیون نفر افزایش یافته است.
2/2. مراکز آموزش عالی
تعداد دانشگاهها و دانشکدههای گروه پزشکی از 11 واحد در سال 58 ـ 57 به 38 واحد در سال 76 ـ 75 افزایش یافت. هم چنین تعداد پزشکان از 13000 به 49000 نفر، تعداد دانشجویان شاغل به تحصیل در گروه پزشکی از 25588 به 86059 نفر رسیده است. تعداد پزشکان متخصص از 7000 نفر در سال 55 به حدود 17000 نفر در سال 75 افزایش یافته است. هم اکنون به طور متوسط برای هر 540 نفر یک تخت بیمارستان و برای هر 80 هزار نفر یک مؤسسه درمانی فعال در کشور وجود دارد. تعداد فارغ التحصیلان مراکز آموزش عالی از 135 هزار نفر در مقطع زمانی سال 1375 به حدو 4/2 میلیون نفر در مقطع زمانی سال 1380 رسیده است.
3/ 2. سایر موارد
ـ پیشرفت کمی و کیفی شبکههای رادیویی و تلویزیونی و تأسیس و راه اندازی شبکههای برون مرزی مثل شبکه سحر، جام جم و صبا.
ـ گسترش مراکز هنری و فرهنگی.
ـ توسعه و رشد علمی مانند فن آوری هستهای، سلولهای بنیادی جنینی و... .
ـ گسترش تأمین اجتماعی و انواع بیمههای حمایتی.
3. دستاوردهای سیاسی
انقلاب اسلامی در حوزه سیاسی تأثیرات و تحولات بسیار مثبتی را بر جای گذاشته است اگر چه این آثار و نتایج مثبت در پشت ابرهای جنجالهای سیاسی و تبلیغات رسانههای بیگانه پنهان مانده است، امّا قابل رد و نفی نیستند. انسانها همواره قدر نعمت را در فقدان آن بیشتر درک میکنند، امّا در عین حال یادآوری و تذکر آن میتواند همان نتیجه را به ارمغان آورد. امام عظیم الشأن و به تبع ایشان، مقام معظم رهبری همواره چنین مشیای داشتهاند. در این رابطه ثمرات، پیامدها و آثار انقلاب را همانا تحول در نهادهای سیاسی ـ اجتماعی، آزادی، استقلال، گسترش مشارکت سیاسی و جایگزینی ارزشهای اسلامی و... میدانستند.
1/3. استقلال سیاسی
یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی استقلال سیاسی آن است. این در حالی است که رژیم طاغوت به هیچ وجه از استقلال در تمامی سطوح برخوردار نبود.
علاوه بر این نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با کشورهای منطقه و بسیاری از کشورهای دنیا مستقلترین کشور محسوب میشود. سیاست نه شرقی نه غربی، ایران اسلامی را که در دوران معاصر همواره تحت نفوذ قدرتهای استعماری و بیگانه بوده است، به یک کشور غیر قابل نفوذ و کاملاً مستقل تبدیل کرده است.
2/ 3. قانون اساسی
قانون اساسی یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی به شمار میآید. اهمیت این دستاورد از این جهت است که نحوه تعامل مردم و دولت، حقوق شهروندی و نقش مؤثر مردم در اداره حکومت در آن به طور واضح و کامل دیده شده است.
3/ 3. تحول در نهادهای سیاسی ـ اجتماعی
در رابطه با تحول در نهادهای سیاسی ـ اجتماعی، حضرت امام بیشترین تأکید را بر پیدایش دولت خدمتگزار به عنوان دستاورد عمده انقلاب اسلامی داشتند. به نظر امام، ایجاد دولت مردمی که مظهر اتحاد و همدلی و ملت به شمار میآید از برکات انقلاب محسوب میشود.
4/ 3. ولایت فقیه
از آنجایی که اساس نظام بر مبنای ولایت فقیه استوار شده است و با توجه به ویژگیها و مختصات ولی فقیه، نظام جمهوری اسلامی از قابلیت هایی برخوردار است که سایر نظامهای سیاسی از آن برخوردار نیستند. از همین رو امام راحل همواره تأکید داشتند که از ولایت فقیه پشتیبانی کنید تا به نظام آسیبی نرسد.
5/ 3. آزادی
امام راحل آزادی بیان، قلم، فکر و اندیشه را از دستاوردهای مهم انقلاب میدانستند، به حق نیز در یک قضاوت منصفانه در مقایسه با بسیاری از کشورهای دنیا آزادی در ابعاد مختلف از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی است.
6/3. مشارکت سیاسی
یکی دیگر از ثمرات انقلاب، مشارکت سیاسی آحاد ملت در تمامی مسائل کشور است.
مردم ایران پس از انقلاب، تمام نهادهای سیاسی را به طور مستقیم تعیین میکنند و شرکت آزادانه مردم در انتخابات و نرخ مشارکتی که مردم در انتخابات مختلف داشتهاند، بیانگر اهمیت و جایگاه این مسئله در نظام جمهوری اسلامی و شناسایی نقش مردم به عنوان سرچشمه قدرت است.
7/ 3. سایر موارد
ـ ایجاد نظام مردم سالاری دینی.
ـ گسترش گروهها و احزاب سیاسی
ـ انتقاد پذیری
ـ عدم وجود زندانی سیاسی
ـ تفکیک قوا
ـ رشد سیاسی و آگاهیهای عمومی و حضور آنها در صحنههای مختلف
ـ برابری همه آحاد ملت (مسئول و غیرمسئول) در برابر قانون.
خبرنامه تیپ 83 امام صادق (ع)، ویژه نامه انقلاب اسلامی