دسته
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 341028
تعداد نوشته ها : 228
تعداد نظرات : 183
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

چگونگی انتظار و وظیفه ما
انقلاب مهدی(عج) تحوّلی عظیم در تاریخ بشر است. درخصوص تحوّلات تاریخی، دو نوع بینش وجود دارد كه بر اساس هر یك، انتظار، معنای خاصّی می‌یابد. یك دیدگاه این است كه تحوّلات تاریخی ضابطه‌مند نیست یا اگر ضابطه‌مند است، اراده انسانی درآن نقشی ندارد و بر روند تاریخ، جبری حاكم است. كسی كه معتقد باشد تحوّلات تاریخی ضابطه‌مند نیست، باید قائل شود به این‌كه این تحولات قابل شناختن نیستند؛ پس قیام مهدی(عج) را هم نمی‌توان تحلیل كرد؛ آن‌گاه انتظار، یعنی منتظر یك حادثه عجیب و غریب ماندن و كاری نكردن تا بلكه دستی از غیب برون آید و كاری بكند. این‌جا است كه باب تأویلات نادرست در خصوص احادیث ظهور، باز می‌شود و حتّی برخی خواهند گفت: چون جهان باید پر از ستم شود تا مهدی بیاید، پس ما هم به رواج ظلم كمك كنیم. كسی هم كه قائل باشد تحوّلات، ضابطه‌مندند، امّا اراده انسانی در آن‌ها نقشی ندارد نیز چاره‌ای ندارد جز این‌كه بگوید: كاری نمی‌توان كرد و یگانه كار، حركت در همین سیر جبری است و باز هم در این منطق، اصلاحات مردود است. بر اساس هر دو رویكرد این دیدگاه، قیام مهدی صرفاً ماهیت انفجاری دارد و فقط و فقط از گسترش و اشاعه ستم‌ها و تبعیض‌ها ناشی می‌شود؛ آن‌گاه كه صلاح به نقطه صفر برسد، حقّ و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد و باطل یكّه‌تاز میدان شود، این انفجار رخ می‌دهد و دست غیب برای نجات حقیقت (نه اهل حقیقت، زیرا حقیقت طرفداری ندارد) از آستین بیرون می‌آید (مطهری، 1371: ص 56 ـ 64
).
دیدگاه دوم آن است كه تحوّلات تاریخی ضابطه‌مندند و اراده انسانی در آن‌ها نقش دارند كه در بخش اوّل در واقع مبانی این دیدگاه را تبیین كردیم. در این دیدگاه نیز دوگونه تصویر وجود دارد كه شاید بتوان تفاوت دكتر شریعتی و استاد مطهری را در مسأله انتظار در این موضع دید. یك تصویر اگزیستانسیالیستی است كه در این تصویر، اراده انسان نقش بسیار مهمّی دارد؛ امّا هدفی ورای انسان قائل نیست و معتقد است كه خود انسان باید هدف برای خود بیافریند (مطهری، 1372 الف: ص 51 ـ 46). در واقع از دید آن‌ها، پذیرش هر هدفی ورای انسان و حركت انسان به سمت آن هدف مستلزم از خود بیگانگی است؛ پس از پیش نباید هیچ هدفی را برای انسان قائل شد؛ بلكه هر كسی هر هدفی دلش می‌خواهد برای خود برگزیند و به سمت آن حركت كند؛ امّا اشكالات این تصویر اگر بیش‌تر از دیدگاه قبل نباشد، كم‌تر نیست. مهم‌ترین اشكالش این است كه اصلا آفریدن ارزش به معنای دقیق كلمه سخنی بی‌معنا است. آیا به واقع معقول است كه انسان فرض كند در مقابلش هدفی هست؛ آن‌گاه به سمت آن هدف فرضی و برای رسیدن به آن حركت كند. این مثل كار بت پرست‌ها است كه بت را می‌آفریدند و بعد می‌پرستیدند و انسان داستان آن مرد ساده‌لوح را به یاد می‌آورد كه برای رهایی از آزار بچه‌ها به آن‌ها گفت: در كوچه بالاتر آش نذری می‌دهند و وقتی بچه‌ها به آن سمت دویدند، با خود گفت شاید واقعاً آش می‌دهند و خودش هم به آن سمت حركت كرد. هدف فرضی معنا ندارد، هدف باید واقعی باشد؛ امّا در عین حال برگرفته از عمق وجود خود آدمی باشد به نحوی كه حركت به سمت آن، حركت كمالی برای خود تلقّی شود، نه حركتی به سمت از خود بیگانگی. در هر حال، در این تصویر انتظار به معنای اعتراض همیشگی به هر وضعی است و مستلزم اصالت انقلاب است؛ یعنی اگر هیچ هدف خاص و معینی قبول نشود، آن‌گاه به هر حالتی انسان باید معترض باشد و هیچ هدفی را كه عده‌ای پذیرفته‌اند نپذیرد؛ زیرا دیگر انتظار به پایان خواهد رسید، و به نظر می‌رسد دیدگاه دكتر شریعتی در كتاب انتظار، مكتب اعتراض چنین مبنایی داشته باشد
.
در تصویر دوم از دیدگاه باید گفت: درست است كه اراده انسانی نقش مهمّی در تحولات تاریخی دارد؛ امّا با توجّه به اصالت فطرت و جهتگیری واقعی درون انسان به سمت هدف واقعی، این انتظار معنای خاصّی می‌یابد، و آن اوّلاً قبول این است كه حق از باطل قابل تشخیص است و ثانیاً وظیفه اصلی منتظر تقویت دائم جبهه حق و تلاش برای مشخّص‌تر كردن مرز حق و باطل برای به ثمر رسیدن آن نبرد عظیم جهانی خواهد بود. بدین معنا، انتظار، هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی نه تنها حالت سلبی نیست، بلكه فعل ایجابی است كه بر تمام افعال ما سایه می‌افكند و بدین سبب، افضل اعمال شمرده شده است.به لحاظ فردی كسی می‌تواند واقعاً منتظر حكومت عدل باشد و آرزوی عدالت جهانی را در سر بپروراند كه خودش با عدل خو‌گرفته باشد و مزاجش با عدل سازگار باشد. كسی می‌تواند منتظر عدل جهانی باشد كه عدل را دوست داشته باشد و كسی كه عدل را دوست داشته باشد، در درجه اوّل خودش اهل عدل خواهد بود و این است كه گفته‌اند: منتظران مصلح، خود، باید صالح باشند. به لحاظ اجتماعی نیز هر حركت اصلاحی كه در جهت پیروزی حق باشد، وظیفه منتظران است؛ پس اصلاحات جزئی و تدریجی نه تنها محكوم نیست، بلكه به نوبه خود، آهنگ حركت تاریخ را به سود اهل حق تند می‌نماید و بر عكس، فسادها، تباهی‌ها و فسق و فجورها كمك به نیروی مقابل است و آهنگ حركت تاریخ را به زیان اهل حق كُند می‌كند؛ بنابراین در این بینش آن‌چه باید رخ دهد، از قبیل رسیدن یك میوه بر شاخه درخت است نه از قبیل انفجار یك دیگ بخار. درخت هر چه بهتر از نظر آبیاری و ... مراقبت گردد و هر چه بیش‌تر با آفاتش مبارزه شود، میوه بهتر و سالم‌تر و احیاناً زودتر تحویل می‌دهد (مطهری، 1371: ص 47
).
بدین معنا، وظیفه كلّی ما در برابر مسأله جهانی شدن نیز روشن می‌شود. جهانی‌شدن در منظر اسلامی یعنی تحقّق حكومت عدل جهانی كه مقدّمه آن نبرد نهایی حق و باطل است و برای این نبرد باید جبهه حق را تقویت كرد و این همان سخن امام خمینی(ره) است كه ما انقلاب خود را به جهان صادر خواهیم كرد؛ البتّه باید توجّه داشت كه تقویت این جبهه پیش از آن‌كه تقویت نظامی باشد، تقویت فرهنگی و معنوی است؛ زیرا اساس هویت این جبهه، معنویت است و مقصود این است كه باید حق و عدل را هر چه واضح‌تر و صیقلی‌تر آشكار كرد و توان فهم مردم از حق و عدل را افزایش داد؛ به گونه‌ای كه مردم بتوانند حكومت عدل را تحمّل كنند! خوب است به این نكته توجّه كنیم كه حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه ـ بالاتر از حضرت علی نیست؛ پس ویژگی مهمّ حكومت عدل مهدی، به فاعل آن برنمی‌گردد؛ بلكه به قابل برمی‌گردد؛ یعنی در زمان مهدی(عج) مردم به حدّی از بلوغ فكری رسیده‌اند كه بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند و تسلیم دشمنانی نشوند كه می‌كوشند لباس باطل بر چهره حق بپوشانند تا مردم را از آن رویگردان كنند و به جای آن باطلی كه با حق مخلوط شده، به خورد آن‌ها بدهند؛ امّا مردمی كه درك صحیح و معقولی از عدل ندارند، حتّی حكومت علی(ع) نیز بر آن‌ها تنگ می‌آید؛ هرچند ‌كه نمی‌دانند. به تعبیر امیرمؤمنان من ضاق علیه العدل فالجور علیه اُضیق (نهج‌البلاغه، خطبه 15
).
با توجّه به آن‌چه در خصوص انتظار گفته شد، خوب است نگاهی دوباره به حدیث معروفی بیندازیم كه می‌گوید ظهور در زمانی رخ می‌دهد كه زمین پر از ستم شده باشد كه این حدیث چگونه با مباحث پیشین قابل جمع است. می‌توان چنین گفت
:
اوّلاً پر از ظلم شدن، از علایم ظهور است نه از علل ظهور. در واقع‌، شرح مذكور كه می‌گفت باید به شیوع ظلم كمك كرد، از این پندار ناشی بوده كه شیوع ظلم، علتِ ظهور است؛ ‌در حالی كه علّت ظهور این است كه مقدّمات ظهور (همان مشخّص شدن جبهه حق و باطل و تقویت جبهه حق) آماده شده باشد. برای این‌كه تفكیك مفهوم علامتِ شی و علّت شی بهتر مشخّص شود می‌توان از این تمثیل استفاده كرد
.
فرض كنید در یك ایستگاه قطار، تابلویی درست كرده‌اند كه یك دقیقه قبل از ورود هر قطار به ایستگاه، آمدن آن را اعلام می‌كند، و البتّه بعد از این اعلام، قطار می‌آید. در این‌جا این اعلام، علامت آمدن قطار است نه علت آمدن قطار، و اگر ما بخواهیم به آمدن قطار كمك كنیم، باید به موتور محرّك قطار بیندیشیم، نه به دست كاری كردن در تابلوِ مذكور. ما هر قدر تابلو را تغییر دهیم، به خودی خود تأثیری در آمدن قطار ندارد
.
بحث شیوع ظلم نیز این گونه است و از این‌گونه علامت‌ها كه خودشان علّت نیستند، در خصوص ظهور موارد متعدّدی گفته شده است؛ نظیر مثلاً آمدن دجال. همان طور كه معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، بگردیم یك نفر به نام دجال بیابیم و از او حمایت كنیم كه اقدامات خاصی را انجام دهد، به همین ترتیب معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، به افزایش ظلم بپردازیم
.
ثانیاً آن‌گونه كه استاد مطهری هم متذكّر شده، در این حدیث تكیه بر روی ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است كه مستلزم گروه مظلوم است و می‌رساند كه قیام مهدی(عج) برای حمایت مظلومانی است كه استحقاق حمایت دارند. بدیهی است كه اگر در حدیث گفته شده بود زمین را پر از ایمان و صلاح و توحید می‌كند، بعد از این‌كه پر از كفر و شرك و فساد شده بود، مستلزم این نبود كه لزوماً گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشد. در آن صورت بود كه می‌شد استنباط كرد كه قیام مهدی موعود برای نجاتِ حقِّ از دست رفته و به صفر رسیده است، نه برای نجات گروه اهل حق ـ ولو به صورت یك اقلیت. (مطهری، 1371: ص 66
).
ثالثاً به نظر می‌رسد با توضیحاتی كه در خصوص چگونگی تقویت جبهه حق داده شد (این‌كه وظیفه مهم، بالا بردن درك مردم درباره عدل و تشخیص حق از باطل است) می‌توان گفت: شاید مقصود از پر شدن زمین از ظلم، به اقتضای درك انسان‌ها باشد، نه به اقتضای افعال خارجی ظالمانه آن‌ها، یعنی شاید مقصود این است مردم به رشدی می‌رسند كه دیگر درك می‌كنند جهان پر از ظلم است و دیگر ظلم را تحمّل نمی‌كنند و برای همین منتظر عدل می‌شوند. برای این‌كه مسأله بهتر روشن شود می‌توان به تاریخ بشر نگاهی كرد؛ برای مثال مردم زمان فرعون در ظلمی بزرگ به سر می‌بردند؛ امّا می‌توان گفت: اعتراض جدّی‌ به این ظلم نداشتند و گویی كه به آن وضع راضی بودند یا حتّی برای این‌كه مقایسه بهتر شود اگر میزان ظلمی كه در كلّ جهان حدود 50 سال پیش می‌رفت را با ظلم امروز مقایسه كنیم، شاید مقدارش بیش‌تر نشده باشد؛ امّا حسّاسیت مردم جهان به ظلم بیش‌تر شده است. جنایاتی كه امریكا در ویتنام انجام داد، شاید به مراتب شدیدتر از جنایاتی باشد كه امروزه در عراق مرتكب می‌شود؛ امّا اعتراض جهانی كه امروزه به این جنایات می‌شود، در آن روز به آن جنایات نمی‌شد
.
رابعاً كنار این حدیث، احادیث دیگری نیز وجود دارد مبنی بر این‌كه ظهور تحقّق نمی‌پذیرد، مگر این‌كه هر یك از شقی و سعید به نهایت كار خود برسد؛ یعنی سخن در این است كه هر دو گروه به نهایت كار خود می‌رسند نه این‌كه فقط اشقیا به نهایت درجه شقاوت برسند. همان‌طور كه در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است كه به محض ظهور امام، به آن حضرت ملحق می‌شوند. معلوم می‌شود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمینه‌‌هایی عالی وجود دارد كه چنین گروهی را پرورش داده است. این خود می‌رساند كه نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلكه فرضاً اگر اهل حق از نظر كمّیت قابل توجّه نباشند، از نظر كیفیت ارزنده‌ترین اهل ایمانند و در ردیف یاران سیدالشهداء. افزون بر این كه از نظر روایات اسلامی، در مقدّمه قیام و ظهور امام، یك سلسله قیام‌های دیگر از طرف اهل حق صورت می‌گیرد كه به طور قطع این‌ها نیز ابتدا به ساكن و بدون زمینه قبلی رخ نمی‌دهد و حتی در برخی روایات سخن از دولتی از اهل حق است كه تا قیام مهدی ادامه می‌یابد (مطهری، 1371: ص 67).

بخش سوم: آثار انتظار
در خصوص اعتقاد به مهدویت و ظهور منجی جهانی دو نوع اثر را می‌توان بررسی كرد: اوّل آثار عملی‌ كه بر این باور مترتّب است؛ یعنی اگر به ظهور مهدی اعتقاد داشته باشیم، چه كار باید بكنیم. این همان بحث انتظار بود كه در بخش پیشین گذشت. دسته دوم آثاری است كه به لحاظ نظری و گرایشی بر این اعتقاد مترتّب است كه به این لحاظ می‌تواند پاسخی دیگر به چرایی بحث انتظار باشد؛ یعنی باید منتظر بود؛ زیرا انتظار واقعی كه شرحش در بخش قبل گذشت، این آثار را در جان آدمی به ارمغان می‌آورد كه این‌جا به برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌كنیم
:
1.
تحقّق خوف و رجای معقول در تمام تلاش‌های اجتماعی
.
1
ـ 1. رجای معقول (خوش‌بینی به آینده بشر
):
درباره آینده بشر نظرات مختلف است. برخی می‌گویند شر و فساد و بدبختی، لازمه لاینفك حیات بشری است و لذا زندگی بی‌ارزش است و عاقلانه‌ترین كارها خاتمه دادن به حیات و زندگی است.برخی هم معتقدند: بشر در اثر پیشرفت حیرت‌‌آور تكنیك و ذخیره كردن انبارهای وحشتناك وسایل تخریبی، به مرحله‌ای رسیده كه بیش از یك گام با گوری كه با دست خود كنده فاصله ندارد؛ در حالی كه در منظر ما، ریشه فسادها و تباهی‌ها نقص روحی و معنوی انسان است. انسان هنوز دوره جوانی و ناپختگی را طی می‌كند و خشم و شهوت بر او و عقلش حاكم است. انسان بالفطره در راه تكامل فكری و اخلاقی و معنوی پیش می‌رود. نه شر و فساد لازم لاینفك طبیعت بشر است و نه جبر تمدّن، فاجعه خودكشی دسته جمعی را پیش خواهد آورد؛ بلكه جریان مبارزه حقّ و باطل ادامه می‌یابد و جلو می‌رود تا آن‌جا كه در نهایت منجر به حكومت عدل حضرت مهدی(عج) خواهد شد و چنین نیست كه زحمات اصلاحگران به سرانجام نرسد (مطهری، 1371: ص 59 و 60، و نیز 1372 الف: ص 58
).
انسان در حالت عادی وقتی فراوانی ظلم و فساد و غلبه ظاهری ظالمان را در جهان می‌بیند، گاه با خود می‌اندیشد كه آیا می‌توانیم در مقابل این موج عظیم كاری از پیش ببریم و وعده ظهور به ما می‌گوید كه همه كارهای شما به سرانجام می‌رسد: وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ (انبیا (21): 105
).
1
ـ 2. خوف معقول ( امید واهی نداشتن به تلاش‌های خود): وعده منجی جهان در عین حال به ما می‌گوید كه به تلاش‌های خودتان فی نفسه امید نامحدود نداشته باشید؛ یعنی از خودتان انتظار نداشته باشید كه كلّ عالم را به تنهایی اصلاح كنید. اقدامات شما شرط لازم برای اصلاح جهانی است؛ امّا شرط كافی نیست؛ یعنی خلاصه جامعه بشری در سیر تكاملی‌اش از مهدی بی‌نیاز نخواهد بود
.
2.
توجّه به كیفیت به جای توجّه به كمیت: در تلاش‌های اجتماعی آن‌چه مهم است، تقویت فرهنگی و معنوی جبهه حق است كه این اقدام كیفی است، نه كمّی؛ یعنی آن‌چه مقدّمه ظهور است این نیست كه به لحاظ شناسنامه‌ای تعداد مسلمانان یا شیعیان افزایش یابد؛ بلكه آن‌چه اولویت بیش‌تری دارد، این است كه انسان‌ها تشنه حقیقت و عدالت شوند؛ پس تعداد یاران اوّلیه و اصلی حضرت شاید كم باشد؛ امّا چنان‌كه گفتیم، به لحاظ كیفیت در زمره برترین انسان‌هایند كه هر یك می‌تواند انقلابی در جان‌ها ایجاد كند. به تعبیر یكی از بزرگان، یاران مهدی(عج) اشخاصی از سنخ امام خمینی(ره) یا بالاتر از او خواهند بود. در واقع این‌كه خوبان هم باید به نهایت كار خود برسند، تاكید مهمّی است بر این‌كه بیش از كمّیت به كیفیت باید اندیشید
.
3.
خروج از پارادایم‌های رایج در تفكر غربی: دوره جدید، دوره سیطره فرهنگی جهان غرب بر عالم است و منتظر واقعی انسانی است كه تحت این سیطره واقع نمی‌شود. ما امروزه بسیاری از سخنان، گرایش‌ها، رفتارها و ... را به گونه‌ای تنظیم می‌كنیم كه در جهان مدرن و با الگوهای مدرن مقبولیت داشته باشد. از باب نمونه می‌توان به همین مسأله جهانی‌شدن اشاره كرد؛ در حالی‌كه معتقد به ظهور مهدی، با معادلاتی رفتار می‌كند كه در ظرف محدود معادلات دنیایی رایج در جهان مدرن نمی‌گنجد؛ بدین سبب، تمام معادلات آن‌ها را به راحتی به هم می‌ریزد كه باز در این زمینه, نگاهی به سیره زندگانی امام خمینی(ره) می‌تواند عبرت آموز باشد.

حسین سوزنچی

منابع و مآخذ:
1.
قرآن كریم
.
2.
نهج‌البلاغه. تصحیح محمد دشتی، مؤسّسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، اول 1364ش
.
3.
ابراهیمی دینانی، غلامحسین. قواعد كلی فلسفی در فلسفه اسلامی. تهران، مؤسّسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، دوم، 1372ش، ج3
.
4.
جوادی آملی، عبدالله. رحیق مختوم شرح حكمت متعالیه، قم، مركز نشر اسراء، اول، 1375ش، بخش پنجم از جلد اول
.
5.
سوزنچی، حسین. حل پارادوكس آزادی در اندیشه شهید مطهری، قبسات، زمستان 1382 و بهار 1383، ش 30 و 31
.
6.
شریعتی، علی. انتظار مكتب اعتراض، تهران، نشر الهام، 1362ش
.
7.
صدر المتالهین شیرازی. محمد بن ابراهیم قوام، الحكمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چهارم، 1410ق، ج 8
.
8.
طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت، موسسه اعلمی للمطبوعات، دوم 1422ق
.
9.
طباطبایی، سید محمد حسین، انسان از آغاز تا انجام، صادق لاریجانی، تهران، انتشارات الزهرا، 1363ش
.
10.
مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن. قم، دفتر نشر اسلامی،‌1375ش
.
11.
مطهری، مرتضی، انسان كامل، تهران: صدرا، اوّل، 1367ش، الف
.
12.
ــــــــــــــ ، امدادهای غیبی در زندگی بشر، تهران؛ صدرا، سوم 1367ش،ب
.
13.
ــــــــــــــ ، پانزده گفتار، تهران، صدرا، اوّل، 1380ش
.
14.
ــــــــــــــ ، تكامل اجتماعی انسان، به ضمیمه هدف زندگی و ... . تهران، صدرا، هفتم، 1372ش، الف
.
15.
ــــــــــــــ ، حق و باطل تهران، صدرا، سیزدهم، 1372ش ب
.
16.
ــــــــــــــ ، سیری در سیره ائمه اطهار، تهران، صدرا، پنجم، 1369
.
17.
ــــــــــــــ ، سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، نهم، 1370
.
18.
ــــــــــــــ ، سیری در نهج‌البلاغه، تهران، صدرا، نهم، 1372 ج
.
19.
ــــــــــــــ ، عدل الهی، تهران، صدرا، هشتم، 1373 الف
.
20.
ــــــــــــــ ، فطرت، تهران، صدرا، چهارم، 1372 د
.
21.
ـــــــــــــ ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371
.
22.
ــــــــــــــ ، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج5، جامعه و تاریخ، تهران، صدرا، هفتم، 1374
.
23.
ــــــــــــــ ، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج6، زندگی جاوید یا حیات اخروی، تهران، صدرا، هشتم، 1373 ب.

دسته ها :
جمعه هفدهم 6 1385

مهدی موعود(عج ) از دیدگاه اهل سنت
اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش مهدی و از اولاد پیامبر اسلام است , مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی است

اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش « مهدی » و از اولاد پیامبر اسلام است , مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی است . صاحب کتاب عون المعبود که شرح کتاب سنن ابی داوود است , می نویسد :
بدان که در طول اعصار , مشهور بین همه اهل اسلام , این است که حتما , در آخرالزمان , مردی از اهل بیت (علیهم السلام ) ظهور می کند که دین را یاری , و عدل را آشکار می کند... نامش , مهدی است و عیسی , بعد از مهدی یا هم زمان با مهدی , نزول , و او را در کشتن دجال یاری , و در نماز به او اقتدا می کند.
احادیث مربوط به مهدی (عج ) را عده ای از بزرگان آورده اند , از آن جمله است , ابوداوود , ترمذی , ابن ماجه , بزار , حاکم , طبرانی , ابویعلی . سند این احادیث , برخی , صحیح و برخی دیگر , حسن و یا ضعیف است . (1 )
یکی دیگر از علمای اهل سنت می نویسد :
روایات فراوانی درباره مهدی (عج ) وارد شده به حدی که به حدتواتر می رسد. این امر , در میان علمای اهل سنت شیوع دارد , به گونه ای که از جمله معتقدات آنان به شمار می آید.
نیز یکی دیگر از علمای اهل سنت نوشته است :
احادیث مهدی (علیه السلام ) به طرق گوناگون و متعدد , از صحابه نقل , و بعد از آنان , از تابعان , نقل شده است , به گونه ای که مجموع آن ها , مفید علم قطعی است . به همین دلیل , ایمان به ظهور مهدی , واجب است , همان گونه ای که این وجوب , در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت , مدون شده است . (2 )
ابن کثیر نیز در البدایه و النهایه می گوید :
مهدی , در آخرالزمان می آید و زمین را پر از عدل و قسط می کند , همان گونه که پر از جور و ظلم شده است . ما , احادیث مربوط به مهدی را در جلد جداگانه ای گرد آوردیم , همان گونه که ابوداوود در سنن خود , کتاب جداگانه ای را به آن اختصاص داده است . (3 )
از این مطالب که از بزرگان اهل سنت نقل شد , معلوم می شود که مسئله مهدویت و اعتقاد به ظهور مهدی (عج ) جز عقاید ثابت اهل سنت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت , در میان آنان , به حد تواتر رسیده است .
کتاب های متعدد و متنوعی درباره ظهور آن حضرت از سوی علمای اهل سنت تالیف شده است به گونه ای که شیخ محمد ایروانی در کتاب الامام المهدی می نویسد :
اهل سنت , کتاب های متعددی در گردآوری روایات مربوط به امام مهدی (عج ) و این که در آخرالزمان شخصی به اسم مهدی ظهور خواهد کرد , نوشته اند. تا حدی که من اطلاع دارم , اهل سنت , بیش از سی کتاب در این باره تالیف کرده اند . (4 )
هر چند این مسئله , مورد اتفاق اهل سنت و شیعه است , اما تعداد انگشت شماری از اهل سنت , احادیث مربوط به امام مهدی (عج ) را ضعیف می انگارند. مثلا , ابن خلدون در تاریخ خود , این احادیث را ضعیف می شمارد(5 ) و یا رشید رضا (مولف تفسیر المنار) در ذیل آیه سی و دوم سوره توبه , به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره می کند . (6 ) البته , این دو , دلیلی بر ادعای خود نیاورده اند و تنها به مطالبی واهی استناد کرده اند. سخنان آن دو , از سوی دیگر علمای اهل سنت , به شدت رد شده است . و در تالیفات علمای شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است .
خود ابن خلدون , در بیان عقیده مسلمانان در مورد امام مهدی (علیه السلام ) می نویسد :
مشهور بین همه اهل اسلام , این است که حتما , در آخرالزمان , مردی از اهل بیت (علیهم السلام ) ظهور می کند که دین را حمایت , و عدل را آشکار می کند و مسلمانان از او پیروی می کنند و او بر ممالک اسلامی استیلا می یابد . آن شخص , مهدی نامیده می شود(7 ) . »
بنابراین , ضعیف شمردن احادیث از سوی وی خدشه ای بر اتفاق نظر اهل سنت در مورد ظهور مهدی (عج ) وارد نمی کند; زیرا , این اعتقاد , ناشی از کثرت احادیثی است که از طرق عامه نقل شده است . ما , در زیر , به ذکر برخی از کسانی که از این گونه احادیث را در کتاب های خود آورده اند , می پردازیم , هر چند , تقریبا , می توان ادعا کرد که تمام کتاب های معتبر حدیثی اهل سنت , حداقل , چند مورد از احادیث امام مهدی (عج ) را ذکر کرده اند :
1 ـ ابن سعد (متوفی 230 هـ); 2 ـ ابن ابی شیبه (متوفی 235 هـ); 3 ـ احمد بن حنبل (متوفی 241 هـ); 4 ـ بخاری (متوفی 273 هـ); 5 ـ مسلم (متوفی 261 هـ); 6 ـ ابن ماجه (متوفی 273 ); 7 ـ ابوبکر اسکافی (متوفی 273 هـ); 8 ـ ترمذی (متوفی 279 هـ); 9 ـ طبری (متوفی 380 ); 10 ـ ابن قتیبه دینوری (متوفی 276 ); 11 ـ بربهاری (متوفی 329 ); 12 ـ حاکم نیشابوری (متوفی 405 ); 13 ـ بیهقی (متوفی 458 ); 14 ـ خطیب بغدادی (متوفی 463 ); 15 ـ ابن اثیر جزری (متوفی 606 ) . (8 )
اوصاف امام مهدی (عج ) از دیدگاه اهل سنت
اوصافی که در کتاب های اهل سنت برای امام مهدی (علیه السلام ) ذکر شده , بر گرفته از احادیثی است که آنان از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) نقل می کنند و در کلیات , با اوصاف ذکر شده در کتاب های علمای شیعه , فرقی ندارد. ما , در فصل های آینده , به آنها اشاره خواهیم کرد. در این قسمت , به ذکر چند روایت از کتاب های حدیثی اهل سنت , اکتفا می کنیم :
1 ـ عن النبی (صلی الله علیه وآله ) انه قال : « لا تذهب الدنیا حتی یملک العرب رجل من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی ;(9 ) دنیا به پایان نمی رسد , مگر آن که مردی از اهل بیت من که اسمش اسم من است , مالک عرب شود » .
2 ـ عن النبی (صلی الله علیه وآله ) : « لا تقوم الساعه حتی تملا الارض ظلما و جورا و عدوانا ثم یخرج من اهل بیتی من یملاها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما و جورا;(10 ) قیامت بر پا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم و جور و دشمنی شود و سپس از اهل بیت من , شخصی ظهور می کند که زمین را پر از عدل و قسط می کند همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود » .
3 ـ عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلی الله علیه وآله ) نقل می کند که آن حضرت فرمود :
« لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالک الیوم حتی یبعث فیه رجلا منی او من اهل بیتی یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما و جورا;(11 ) اگر از دنیا , فقط یک روز باقی بماند , خداوند , آن روز را طولانی می کند تا در آن روز , مردی از من یا از اهل بیت من , مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل کند , همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود » .
تفاوت مهدویت از دیدگاه اهل سنت با مهدویت از دیدگاه شیعه , چه فرقی دارد
همان گونه که گفته شد , اهل سنت , بالاتفاق , به مهدویت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت های متواتر , ظهور حضرت مهدی (عج ) در آخرالزمان را جز اعتقادات قطعی خود می دانند , اما برخلاف شیعه امامیه که معتقدند , امام مهدی (عج ) , فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام ) است و هم اکنون نیز زنده و غائب است , به چند گروه تقسیم می شوند :
عده ای از اهل سنت , مدعی هستند که مهدی , همان عیسی بن مریم است و در این مورد , به خبری واحد که از انس بن مالک نقل شده است , استناد می کنند . (12 )
تعداد اندکی نیز مدعی هستند که مهدی , از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است . آنان به خبر واحدی استناد می کنند که در کنزالعمال ذکر شده است . (13 )
عده ای نیز معتقدند , مهدی از اولاد امام حسن مجتبی است و نه امام حسین (علیه السلام ) . (14 )
گروهی می گویند , پدر امام مهدی , هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله ) عبدالله بود , پس مهدی بن حسن عسکری (علیه السلام ) نمی تواند مهدی موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبری است که در کنزالعمال ذکر شده است . (15 )
جمعی از آنان , همانند امامیه معتقدند , که امام مهدی (عج ) از اولاد پیامبر(صلی الله علیه وآله ) و فاطمه (س ) است و حضرت عیسی نیز به هنگام ظهور امام مهدی (عج ) به یاری او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد کرد , چنان که در روایت های متعدد آمده است : از ام سلمه نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود : « المهدی من عترتی من ولد فاطمه ;(16 ) مهدی , از عترت من و از فرزندان فاطمه است » .
جابر بن عبدالله از پیامبر(صلی الله علیه وآله ) نقل می کند که حضرت عیسی به هنگام ظهور مهدی (عج ) نزول خواهد کرد . (17 ) عبدالله بن عمر می گوید : « المهدی الذی ینزل علیه عیسی بن مریم و یصلی خلفه عیسی (علیه السلام );(18 ) مهدی , کسی است که عیسی بن مریم بر او نزول می کند و پشت سر او نماز می خواند » .
این گروه , حدیثی را که می گوید : « مهدی , از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است » , قبول نمی کند. ذهبی می گوید :
تفرد به محمد بن الولید مولی بنی هاشم و کان یضع الحدیث ;(19 )این حدیث را تنها محمد بن ولید , آزاد کرده ی بنی هاشم گفته است . و او , جاعل حدیث بود.
البته این گروه نیز تولد حضرت مهدی (عج ) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا می کند : « همه مسلمانان غیر از امامیه , معتقدند که مهدی غیر از حجت (عج ) است ; چون , غیبت یک شخص , آن هم با این مدت طولانی , از خوارق عادات است ... » . (20 )
در پاسخ گروه اخیر باید گفت :
اولا , روایات نبوی متعددی وجود دارد که امامان دوازده گانه را با نام های آنان به طور روشن معرفی کرده اند , پس سخن او , باطل است .
از ابن عباس روایت شده که شخصی یهودی به نام نعثل , نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) آمد و سوال های بسیاری را مطرح کرد. او , از اوصیا نیز پرسید.
حضرت در پاسخ فرمود : « نخستین وصی من علی (علیه السلام ) و پس از او , حسن (علیه السلام ) و حسین (علیه السلام ) و امامان نه گانه از فرزندان اویند » . نعثل پرسید : « نام آنان چیست » . حضرت , نام تک تک امامان را تا امام دوازدهم (عج ) شمردند . (21 )
رسول خدا , در پاسخ جابر بن عبدالله انصاری که از ائمه ی بعد از علی (علیه السلام ) سوال کرده بود , فرمود : « بعد از علی (علیه السلام ) , حسن (علیه السلام ) و حسین (علیه السلام )امام هستند , سپس سید العابدین در زمان خودش , علی بن حسین (علیه السلام ) , سپس محمد بن علی باقر(علیه السلام ). تو , او را خواهی دید. وقتی او را دیدی , سلام مرا برسان . سپس جعفر بن محمد صادق (علیه السلام ) , سپس موسی بن جعفر کاظم (علیه السلام ) , سپس علی بن موسی رضا(علیه السلام ) , سپس محمد بن علی جواد(علیه السلام ) , سپس علی بن محمد نقی (علیه السلام ) , سپس حسن بن علی زکی (علیه السلام ) , و پس از او , قائم بالحق مهدی امت من , (محمد بن حسن صاحب زمان (علیه السلام ) امام است . او , زمین را پر از قسط و عدل می کند , همان گونه که پر از ظلم و جور شده است » . (22 )
ثانیا , شواهد تاریخی و گزارش های بسیاری وجود دارد که ولادت آن حضرت و ایام کودکی او را نقل کرده اند. برای نمونه , چند مورد از اقوال اهل سنت نقل می شود :
1 ـ حافظ سلیمان حنفی می گوید : « خبر معلوم نزد محققان و موثقان , این است که ولادت قائم (عج ) در شب پانزدهم شعبان (.255 ق ) در شهر سامرا واقع شده است » . (23 )
2 ـ خواجه محمد پارسا , در کتاب فصل الخطاب گفته است : « یکی از اهل بیت ابو محمد بن عسکری است که فرزندی جز ابوالقاسم که قائم و حجت و مهدی و صاحب الزمان نامیده می شود , باقی نگذاشت . او , در نیمه ی شعبان سال 255 هجری متولد شد . مادرش , نرجس نام دارد . او هنگام شهادت پدرش , پنج سال داشت » . (24 )
3 ـ ابن خلکان در وفیات الاعیان می نویسد : « ابوالقاسم محمد فرزند حسن عسکری فرزند علی هادی فرزند محمدجواد.... دوازدهمین امام از ائمه دوازده گانه شیعه است که به « حجت » معروف است ... ولادت او , روز جمعه , نیمه شعبان سال 255 هـ . ق است » . (25 )
4 ـ ذهبی نیز در سه کتاب از کتاب هایش , به ولادت امام مهدی (عج ) اشاره کرده و در کتاب العبر و در حوادث سال 256 هـ . ق می نویسد : « در این سال , محمدبن حسن بن علی الهادی فرزند محمدجواد فرزند علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق علوی حسینی , به دنیا آمد. کنیه اش , ابوالقاسم است و رافضیان , او را الخلف الحجه , مهدی , منتظر و , صاحب الزمان می نامند. و او , آخرین امام از ائمه دوازده گانه است » . (26 )
5 ـ خیر الدین زرکلی (متوفی 1396 هـ . ق ) از علمای معاصر اهل سنت نیز در کتاب اعلام می نویسد : « او , در سامرا به دنیا آمد و هنگام وفات پدرش , پنج سال داشت و گفته شده که در شب نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده و در سال 265 هـ . ق غایب شده است » . (27 )
آیه الله العظمی صافی , دام عزه , در کتاب مهدویت , بیش از هفتاد و هفت نفر از علمای اهل را نام می برد که هر یک , به نحوی , ولادت آن حضرت را بیان کرده اند . (28 )
بنابراین , اگر برخی از اهل سنت می گویند : « حضرت مهدی (عج ) به دنیا نیامده است . » , ادعایی بی اساس است که حتی با گفته ها و نوشته های بزرگان خودشان نیز سازگار نیست .
شاید برخی از اهل سنت همانند ابن حجر هیثمی , طولانی بودن عمر را دلیل بر عدم ولادت امام مهدی (عج ) بدانند , ولی باید گفت , خدایی که قادر است عیسی بن مریم را زنده نگه دارد تا به مهدی (عج ) اقتدا کند و یونس را در شکم ماهی محافظت کند و یا به نوح پیامبر , نهصد و پنجاه سال عمر بدهد , آیا قدرت ندارد به مهدی (عج ) عمر طولانی عنایت کند(29 ) خود اهل نیز به زنده بودن عیسی , خضر , صالح , و ... معتقدند .
نتیجه این که ولادت حضرت مهدی , امری است مسلم و قطعی و خود اهل سنت هم به آن واقفند و عوامل و انگیزه های دیگری وجود دارد که نمی گذارد حق را بازگو کنند و حقانیت شیعه و وجود امام زمان (عج ) را ثابت کنند.
پانوشت ها :
(1 ) . عون المعبود , (شرح سنن ابی داود) , ج 11 , ص 362 (به نقل از الطریق الی المهدی المنتظر , سعید ایوب , ص 1 ) .
(2 ) . نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر , ص .226 (به نقل از الطریق الی المهدی المنتظر , ص 91 ) .
(3 ) . البدایه و النهایه , ج 6 , ص .281
(4 ) . الامام المهدی (علیه السلام ) , شیخ محمد باقر ایروانی , ص .11
(5 ) . تاریخ ابن خلدون , ج 1 , ص .199
(6 ) . تفسیر المنار , ج 10 , ص 393 , ج 9 , ص 499 .507
(7 ) . تاریخ ابن خلدون , ج 1 , ص 555 , فصل .52
(8 ) . در مورد کسانی که به ذکر احادیث مربوط به امام مهدی (علیه السلام )پرداخته اند , به : المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامی , ص 2926 مراجعه شود.
(9 ) . مسند احمد , ج 1 , ص 377 , ح 3563 ; الصواعق المحرقه , ص .249
(10 ) . مسند احمد , ج 3 , ص 36 , ح 10920 ; کنزالعمال , ج 14 , ص 271 , ح .38691
(11 ) . سنن ابی داود , ج 4 , ص 106 و 107 , ح .4282
(12 ) . سنن ابن ماجه , کتاب الفتن , ح .4029
(13 ) . کنزالعمال , ج 14 , ص 264 , ح .38663
(14 ) . اطنار المنیف , ابن قیم جوزی , ص 151 (به نقل از الامام مهدی , میلانی , ص 21 ) .
(15 ) . کنزالعمال , ج 14 , ص 268 , ح .38678
(16 ) . السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و اشراطها , عثمان بن سعید المقری , ج 5 , ص 1057 , نشر دارالعاصمه , ریاض , چاپ اول , 1416 هـ .
(17 ) . همان , ج 6 , ص .1237
(18 ) . الفتن , ج 1 , ص 373 , نعیم بن حماد المروزی , مکتبه التوحید , قاهره , چاپ اول , .1412
(19 ) . الصواعق المحرق , ابن حجر هیثمی , ج 2 , ص 478 , موسسه الرساله , بیروت , چاپ اول , .1997
(20 ) . همان , ج 2 , ص .482
(21 ) . اصول کافی , ثقه الاسلام کلینی , ترجمه سید جواد مصطفوی , ج 1 , نشر فرهنگ اهل البیت .
(22 ) . الاحتجاج , احمد بن علی طبرسی , تحقیق ابراهیم بهادری و ... , ج 1 , ص 168 , انتشارات اسوه , چ دوم , سال .1416 نیز درباره ی احادیثی که نام ائمه (علیهم السلام ) را ذکر کرده اند , به صحیح مسلم , ج 6 , ص 3 و 4 , باب الاماره , رجوع شود .
(23 ) . ینابیع الموده , شیخ سلیمان قندوزی حنفی , ص .179
(24 ) . همان مدرک .
(25 ) . وفیات الاعیان , ابن خلکان , ج 4 , ص .562
(26 ) . العبر فی خبر من غبر , ج 3 , ص .31
(27 ) . الاعلام , ج 6 , ص .80
(28 ) . امامت و مهدویت , ج 2 , ص 56 ـ 241 , چاپ بهمن , نوبت اول .
(29 ) . به بحارالانوار , ج 51 , ص 99 ـ 102 رجوع شود .
روایات فراوانی درباره امام مهدی (عج ) , وارد شده به حدی که به حد تواتر می رسد. این امر در میان علمای اهل سنت شیوع دارد , به گونه ای که از جمله معتقدات آنان به شمار می آید
همان گونه که گفته شد , اهل سنت بالاتفاق به مهدویت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت های متواتر , ظهور حضرت مهدی (عج ) در آخرالزمان را جز اعتقادات قطعی خود می دانند

دسته ها :
جمعه هفدهم 6 1385


 

مهدویت از دیدگاه دین پژوهان غربی

نویسنده: سید رضی موسوی گیلانی
ناشر: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)
سال نشر: 1385

نویسنده در مقدمه کتاب، ضمن ارائه تعریف کوتاهی از اصطلاح «شرق شناسی» به تاریخچه مختصری از فعالیت ها و محورهای مطالعاتی پاره ای از شرق شناسان اشاره می کند.

وی معتقد است که قالب خروجی پژوهش های شرق شناسی شامل: کتاب، مقاله، سایت و وبلاگ، فعالیت های پژوهشی مؤسسات و پایان نامه ها و رساله ها می شود و در این کتاب به محورهای یک و دو یعنی کتاب ها و مقالات شرق شناسانه می پردازد. سپس به تعریف معنای لغوی و اصطلاحی واژه شرق شناسی پرداخته و دوره هایی که بر این دست مطالعات گذشته است را یادآوری می کند.

اندیشمندانی که نویسنده در این کتاب به شرح افکار و پژوهش های شیعه شناسانه و به ویژه مطالعات ایشان درباره مهدویت همت گمارده است، عبارتند از:
هانری کربن، جیمز دارمستتر، فان فلوتن، ایگناتس گلدتسیهر، ادوارد برون، مارگولیوث، ژزف کنت دوگوبینو، همیلتون گیب و سرانجام آنه ماری شیمل.

فصل های بعدی کتاب هر کدام به یکی از شرق شناسان اختصاص یافته است که مؤلف برای توضیح دیدگاه آنان مباحثی چون، روش شناسی، زمینه های فکری، نگرش به موضوع مهدویت و نقد و بررسی آراء ایشان پیرامون این مسئله را محور قرار داده است.

وی معتقد است که دیدگاه هانری کربن به شیعه شناسی و همچنین مسئله مهدویت کاملا پدیدارشناسانه بوده است و با یادآوری زمینه های فکری او پیش از آشنایی با فرهنگ اسلامی، آرای بزرگانی چون شهاب الدین سهروردی، ابن عربی و سید حیدر عاملی را بر نگرش کربن به مسئله مهدویت مؤثر می بیند.

وی همچنین بر این باور است که کربن به بیان اصلی ترین عناصر تفکر شیعی اشاره می نماید و برای تبیین آن ها تلاش می کند. امامت، ولایت و مهدویت از عناصری است که شیعه بدون آن نابود و مضمحل می شود. کربن معتقد است که ظهور امام عصر نیازمند فراهم گردیدن شرایط است و از طرفی ظهور او بزرگ ترین پشتوانه و انگیزه تزکیه نفوس است.

نویسنده در پایان این فصل به نقد آراء کربن درباره مهدویت پرداخته و اگرچه محاسنی برای روش پدیدارشناسانه قائل است، پنهان ماندن پاره ای از نکات تاریخی را از نقاط ضعف این روش بر می شمارد.

در فصل بعدی به شرح دیدگاه های جیمز دارمستتر می پردازد و با ارائه کتابشناسی دارمستتر درباره مهدویت و اشاره به روش تحقیق او که بر خلاف کربن روشی معطوف به مطالعات تاریخی است نگرش های او به مسئله مهدویت را یادآوری می کند و در پایان به نقد و بررسی آراء او پرداخته است.

فان فلوتن شرق شناس دیگری است که دیدگاه های شیعه شناسانه او در این کتاب آمده است. روش او هم گرچه تاریخی است اما به جای آن که به مهدویت از دیدگاه شیعه و معتقدان به آن بپردازد صرفا به تاریخیگری نظر دارد. ضمن این که برای شناخت شیعه و مهدویت از منابع دسته دوم استفاده کرده است.

در فصل پنجم به دیدگاه ایگناتس گلدتسیهر می پردازد. روش گلدتسیهر گرچه تاریخی است اما از این جهت که در جستجوی گرایش های پنهان و اغراض نهان راویان تاریخ بوده است از دیگر شرق شناسان متمایز می شود. مؤلف ضمن شرح دیدگاه های او درباره مهدویت وی را فاقد اطلاعات دقیق نسبت به فرقه ها و مذاهب اسلامی دانسته است.

پژوهش های ادوارد براون درباره فرقه های منسوب به مهدویت شیوه پژوهشی او، تألیفات و آثار، دلایل گرایش براون به تحقیق درباره بابیت و بهائیت و داوری های او درباره ایشان محتوای فصل بعدی را شکل می دهد.

مؤلف، براون را دارای نگاه منصفانه ای نسبت به اسلام و شخصیت پیامبر اکرم دانسته و انگیزه اصلی گرایش او به مطالعه درباره بابیت و بهائیت را خواندن کتابی با عنوان «ادیان و فلسفه ها در آسیای وسطی» اثر کنت دوگوبینو سفیر فرانسه در ایران می داند.

به گفته مؤلف ساموئل مارگولیوث خاورشناس دیگری است که مقاله مستقلی تحت عنوان «مهدی» در دائرة المعارف دین و اخلاق نوشته است. روش این دائرة المعارف بر خلاف دائرة المعارف دین میرچاالیاده تاریخیگری است.

وی پس از یادآوری بیوگرافی کوتاهی از کنت دوگوبینو به معرفی کتاب او با عنوان «سه سال در ایران» که مردم شناسی و رفتارشناسی مردم ایران، روحانیت و فرقه های مذهبی دوران قاجار و ... است می پردازد، وی پس از این که نگرش دوگوبینو پیرامون مذهب شیعه و شیخیه و مسئله مهدویت را ذکر می کند به شرح مقایسه او میان بابیان و بهائیان می پردازد.

دیدگاه همیلتون گیب درباره شیعه و مهدویت، تألیفات اسلامشناسی و دیدگاه او درباره امامت، مهدویت و سیاست فصل نهم کتاب را شکل می دهد.

در فصل پایانی با ذکر بیوگرافی کوتاهی از شرق شناس برجسته خانم آنه ماری شیمل فهرستی از تألیفات او ارائه می کند، نویسنده معتقد است روش شیمل چون کربن پدیدارشناسانه است و نگرش او درباره مهدویت به صورت اشارات و مطالب پراکنده در آثار او دیده می شود. اسطوره شناسی هم جایگاه ویژه ای در اندیشه شمیل داشته است. مؤلف دیدگاه شیمل درباره شکل گیری مذهب تشیع را نقد می کند و معتقد است که شیمل مانند بسیاری از اسلام شناسان غربی در تحلیل موضوع مهدویت به ریشه ها و بنیان های اعتقادی آن در متون دینی نپرداخته است.

دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 6 1385

فرزندم مهدي بيا!

موعود آسمان و زمين

نور ديده من!

عزيز حاضر ترينم!

يابن الحسن!

ديريست كه آدميان چشم به راه تو اند ؛

ديريست كه باور آمدنت خيال دلهاست ؛

ديريست كه قنوت نماز ما، طلب فرج توست!

ديريست كه ظلم غالب است و حق مظلوم ؛

ديريست كه شب سر رفتن ندارد و صبح هواي آمدن نمي كند.

ديريست كه روزگار تو با روزگار من يكي شده و تو خود،

تداوم ستودني همه ي آرمان خدايي من گشته اي

يابن الحسن!

قصه من و تو قصه ي عصمت و عدالت است

حكايت دير و زود تمناي حق است

پيامبر كه رفت، من ماندم و انتظاري سخت

من ماندم و زخم زخم امامت.

من ماندم و ميراث از دست رفته نبوت

وتو امروز وارث اين همه اي!

آن روز شانه هاي خسته ام تاب ستم را نداشت و

دل غمديده ام نيز، خاموشي علي را تاب نمي آورد

پس به طلب فدك برخواستم

و به خدا قسم فدك براي من فدك نبود، پيامبر بود، علي بود،

حسن بود، پدرت حسين بود...

و تو بودي!

ومن حق همه را مي خواستم، آنچنان كه تو

و بر تمامت ظلم فرياد كرده بودم، آنچنان كه تو

و مي دانستم كه تو روزي خواهي آمد

روزي كه دير نيست، روزي كه همين فرداست

و مي دانستم آن روز، ملكوت پرده ي عشق را به نام تو ميزند

و زمين و آسمان به پابوس تو مي آيند

روزي كه دير نيست، روزي كه همين فرداست

يابن الحسن بيا!

بيا و زمين را ميزبان عدالت «علي» كن

بيا و تعبير صبوري «حسن» باش

بيا و فرياد عزيز دلم «حسين» را از غصه ي واماندگان برهان

يابن الحسن بيا!

بيا كه «سجاد» بي تاب آمدن توست

«محمد» برايت لحظه شماري مي كند


دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 6 1385

امام شناسی از دیدگاه شیعه 

 امام و پیشوا به کسى گفته مىشود که پیش جماعتى افتاده رهبرى ایشان را در یک مسیر اجتماعى یا مرام سیاسى یا مسلک علمى یا دینى به عهده گیرد و البته به واسطه ارتباطى که با زمینه خود دارد در وسعت و ضیق،تابع زمینه خود خواهد بود.
معناى امام
امام و پیشوا به کسى گفته مىشود که پیش جماعتى افتاده رهبرى ایشان را در یک مسیر اجتماعى یا مرام سیاسى یا مسلک علمى یا دینى به عهده گیرد و البته به واسطه ارتباطى که با زمینه خود دارد در وسعت و ضیق،تابع زمینه خود خواهد بود.

آیین مقدس اسلام (چنانکه از فصلهاى گذشته روشن شد) زندگانى عموم بشر را از هر جهت در نظر گرفته،دستور مىدهد،از جهت حیات معنوى مورد بررسى قرار داده و راهنمایى مىکند و در حیات صورى نیز از جهت زندگى فردى و اداره آن مداخله مىنماید چنانکه از جهت زندگى اجتماعى و زمامدارى آن (حکومت) مداخله مىنماید.

بنابر جهاتى که شمرده شد،امت و پیشوائى دینى در اسلام از سه جهت ممکن است مورد توجه قرار گیرد:از جهت حکومت اسلامى و از جهت بیان معارف و احکام اسلام و از جهت رهبرى و ارشاد حیات معنوى.شیعه معتقد است که چنانکه جامعه اسلامى به هر سه جهت نامبرده نیازمندى ضرورى دارد،کسى که متصدى اداره جهات نامبرده است و پیشوائى جماعت را در آن جهات به عهده دارد،از ناحیه خدا و رسول باید تعیین شود و البته پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز به امر خدا تعیین فرموده است.

امامت و جانشینى پیغمبر اکرم (ص) و حکومت اسلامى
انسان با نهاد خدادادى خود بدون هیچگونه تردید،درک مىکند که هرگز جامعه متشکلى مانند یک کشور یا یک شهر یا ده یا قبیله و حتى یک خانه که از چند تن انسان تشکیل یابد،بدون سرپرست و زمامدارى که چرخ جامعه را به کار اندازد و اراده او به ارادههاى جزو حکومت کند و هر یک از اجزاى جامعه را به وظیفه اجتماعى خود وادارد،نمىتواند به بقاى خود ادامه دهد و در کمترین وقتى اجزاى آن جامعه متلاشى شده وضع عمومیش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد.

به همین دلیل کسى که زمامدار و فرمانرواى جامعهاى است (اعم از جامعه بزرگ یا کوچک) و به سمت خود و بقاى جامعه عنایت دارد،اگر بخواهد به طور موقت یا غیر موقت از سر کار خود غیبت کند البته جانشینى به جاى خود مىگذارد و هرگز حاضر نمىشود که قلمرو فرمانروایى و زمامدارى خود را سر خود رها کرده از بقا و زوال آن چشم پوشد.

رئیس خانوادهاى که براى سفر چند روزه یا چند ماهه مىخواهد خانه و اهل خانه را وداع کند،یکى از آنان را (یا کسى دیگررا) براى خود جانشین معرفى کرده امورات منزل را به وى مىسپارد.رئیس مؤسسه یا مدیر مدرسه یا صاحب دکانى که کارمندان یا شاگردان چندى زیر دست دارد،حتى براى چند ساعت غیبت،یکى از آنان را به جاى خود نشانیده دیگران را به وى ارجاع مىکند و به همین ترتیب.

اسلام دینى است که به نص کتاب و سنت بر اساس فطرت استوار است و آیینى است اجتماعى که هر آشنا و بیگانه این نشانى را از سیماى آن مشاهده مىکند و عنایتى که خدا و پیغمبر به اجتماعیت این دین مبذول داشتهاند هرگز قابل انکار نبوده و با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نیست.

پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز مسئله عقد اجتماع را در هر جایى که اسلام در آن نفوذ پیدا مىکرد،ترک نمىکرد و هر شهر یا دهکدهاى که به دست مسلمین مىافتاد،در اقرب وقت والى و عاملى در آنجا نصب و زمام اداره امور مسلمین را به دست وى مىسپرد حتى در لشگرهایى که به جهاد اعزام مىفرمود،گاهى براى اهمیت مورد،بیش از یک رئیس و فرمانده به نحو ترتب براى ایشان نصب مىنمود حتى در«جنگ موته»چهار نفر رئیس تعیین فرمود که اگر اولى کشته شد دومى را،و اگر دومى کشته شد سومى را و همچنین...به ریاست و فرماندهى بشناسند .

و همچنین به مسئله جانشینى عنایت کامل داشت و هرگز در مورد لزوم،از نصب جانشین فروگذارى نمىنمود و هر وقت از مدینه غیبت مىفرم%8

دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 6 1385

آن‌ حضرت‌ به‌واسطة‌ رابطه‌ مستقیمی‌ که‌ بر اثر برنامه‌ریزی‌های‌ خاص‌ در زمان‌ غیبت‌ صغری‌ با مردم‌ داشت‌، این‌ امکان‌ را یافته‌ بود که‌ یاران‌ خود را گرد آورد و با قدرت‌، کار خود را شروع‌ کند. قدرت‌های‌ حاکم‌ آن‌ زمان‌ نیز به‌ این‌ مرتبه‌ از توان‌ و نیروی‌ دهشتناک‌ که‌ انسان‌ امروزه‌ براثر پیشرفت‌ علم‌ و صنعت‌ به‌ آن‌ دست‌ یافته‌ است‌، نرسیده‌ بود.
جواب‌ این‌ است‌ که‌ هر کاری‌ برای‌ تغییر ساختار جامعه‌ به‌وقوع‌ پیوندد؛ موفقیت‌ آن‌ بستگی‌ به‌ یک‌ سلسله‌ شرایط‌ و زمینه‌های‌ خارجی‌ دارد و تا همه‌ آن‌ شرایط‌ کاملاً تحقق‌ نیابد امکان‌ رسیدن‌ به‌ هدف‌ وجود ندارد.
البته‌ آن‌ تغییرات‌ اجتماعی‌ که‌ سرچشمه‌ای‌ الهی‌ دارد از نظر پیام‌، ربطی‌ به‌ عوامل‌ خارجی‌ ] مانند وضعیت‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ جامعه‌، واقعیت‌های‌ بین‌المللی‌، توانایی‌های‌ مردم‌ و... [ ندارد؛ زیرا پیامی‌ که‌ زیربنای‌ این‌ تغییرات‌ است‌، الهی‌ و آسمانی‌ است‌ و شرایط‌ خارجی‌ در آن‌ مؤثر نیست‌ ولی‌ از جنبه‌ اجرایی‌ به‌ شرایط‌ بیرونی‌ متکی‌ است‌ و موفقیت‌ و زمان‌ انجام‌ آن‌ بستگی‌ به‌ آن‌ دارد و درست‌ به‌ همین‌ جهت‌ بوده‌ است‌ که‌ آسمان‌ در انتظار ماند تا پنج‌ قرن‌ از جاهلیت‌ بگذرد و آن‌وقت‌ آخرین‌ پیام‌ خود را به‌واسطة‌ حضرت‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، فرستاد؛ و با آنکه‌ جهان‌ در دوران‌ فترت‌ نیاز شدید به‌ پیامبر داشت‌ ولی‌ به‌خاطر وابستگی‌ اجرایی‌ به‌ شرایط‌ خارجی‌ در آن‌ تأخیر شد. این‌ عوامل‌ خارجی‌ که‌ اجرای‌ اصلاحات‌ بدان‌ نیاز دارد برخی‌ عبارت‌ است‌ از فضای‌ مناسب‌ و جو عمومی‌ برای‌ تغییرات‌ موردنظر و برخی‌ جزئیات‌ است‌ که‌ جنبش‌ انقلابی‌ در پیچ‌ و خمهای‌ باریک‌ آن‌ را می‌طلبد.
برای‌ نمونه‌، انقلابی‌ که‌ «لنین‌» در روسیه‌ با موفقیت‌ رهبری‌کرد به‌عامل‌ مهمی‌ مانند جنگ‌ جهانی‌ اول‌ وسست‌ شدن‌ پایه‌ امپراتوری‌ تزار وابسته‌ بود که‌ در ایجاد فضای‌ مناسب‌ برای‌ انقلاب‌ سهم‌ بسزایی‌ داشت‌ و عوامل‌ جزئی‌ و محدود دیگری‌ نیز در آن‌ مؤثر بود مانند اینکه‌ «لنین‌» توانست‌ به‌ سلامت‌ وارد روسیه‌ شود و انقلاب‌ را رهبری‌ کند که‌ اگر هر حادثه‌ای‌ باعث‌ تأخیر ورود او شده‌ بود؛ احتمال‌ داشت‌ انقلاب‌ نتواند به‌ این‌ سرعت‌ حاکم‌ شود.
آری‌، سنت‌ تغییرناپذیر الهی‌ بر این‌ است‌ که‌ اجرا و ایجاد تغییرات‌ اصلاحی‌ بستگی‌ به‌ عوامل‌ خارجی‌، فضای‌ مناسب‌ و جو عمومی‌ داشته‌ باشد و به‌همین‌ جهت‌ بوده‌ است‌ که‌ اسلام‌ پس‌ از یک‌ دوره‌ طولانی‌ و پس‌ از چندین‌ قرن‌، ظهور کرد.
پس‌ با اینکه‌ خدای‌ بزرگ‌، توانایی‌ دارد همه‌ مشکلات‌ و همه‌ سختی‌ها را برای‌ پیام‌ رسانی‌های‌ آسمانی‌، هموار و به‌وسیله‌ اعجاز فضای‌ مناسب‌ ایجاد کند، این‌ روش‌ را انتخاب‌ نکرده‌ است‌؛ زیرا امتحان‌ و ابتلا و رنجی‌ که‌ مایه‌ تکامل‌ انسان‌ می‌شود درصورتی‌ تحقق‌ می‌یابد که‌ تحولات‌، طبیعی‌ و مطابق‌ با شرایط‌ خارجی‌ باشد. البته‌ این‌ مانع‌ نیست‌ که‌ خداوند در برخی‌ جزئیات‌ دخالت‌ کند، جزئیاتی‌ که‌ در اصل‌ فضای‌ مناسب‌ مؤثر نیست‌ ولی‌ گاهی‌ برای‌ ایجاد تحرک‌ لازم‌ است‌؛ مانند کمک‌ها و توجهات‌ غیبی‌ که‌ خداوند در لحظه‌های‌ حساس‌ و بسیار دشوار به‌ اولیای‌ خود می‌کند چنانکه‌: آتش‌ نمرود برای‌ ابراهیم‌ گلستان‌ می‌شود و دست‌ آن‌ یهودی‌ پیمان‌ شکن‌ که‌ شمشیر بر روی‌ پیامبر کشید از حرکت‌ می‌افتد و یا تندباد شدیدی‌ که‌ چادرهای‌ کافران‌ و مشرکان‌ را زمانی‌ که‌ در جنگ‌ خندق‌، مدینه‌ را محاصره‌ داشتند از ریشه‌ درمی‌آورد و ترس‌ و وحشت‌ را در دل‌های‌ آنان‌ می‌افکند.
ولی‌ همه‌ اینها از جزئیات‌ فراتر نمی‌رود و در زمانی‌ که‌ زمینه‌ و شرایط‌ برای‌ اصلاحات‌ عمومی‌ کاملاً آماده‌ است‌ کمک‌های‌ فوریتی‌، صورت‌ طبیعی‌ به‌خود می‌گیرد و با واقعیتهای‌ خارجی‌ مطابقت‌ می‌کند.
ما موقعیت‌ امام‌ زمان‌، علیه‌السلام‌، را با این‌ دید بررسی‌ می‌کنیم‌ تا دریابیم‌ که‌ انقلاب‌ او از نظر اجرا همانند همه‌ انقلاب‌ها به‌ زمینه‌های‌ عینی‌ و خارجی‌ بستگی‌ دارد و بایستی‌ فضای‌ مناسب‌ موجود باشد. از اینرو طبیعی‌ است‌ که‌ منتظر آن‌ شرایط‌ باشیم‌. همه‌ می‌دانند که‌ حضرت‌ مهدی‌ کارش‌ محدود به‌ یک‌ منطقه‌ و یک‌ بخش‌ از جهان‌ نیست‌ و رسالتی‌ که‌ از جانب‌ خداوند بزرگ‌ بر دوش‌ اوگذاشته‌ شده‌، جهانی‌ است‌ و بایستی‌ همه‌ بشریت‌ را از تاریکی‌ ستم‌ به‌ روشنایی‌ عدل‌، رهنمون‌ گردد. برای‌ اجرای‌ چنین‌ تحوّل‌ بزرگی‌ تنها وجود رهبر صالح‌ کافی‌ نیست‌ وگرنه‌ در همان‌ زمان‌ پیامبر این‌ شرط‌ وجود داشت‌. پس‌ این‌ تحوّل‌ بزرگ‌، فضای‌ مناسب‌ جهانی‌ می‌طلبد که‌ همة‌ زمینه‌های‌ خارجی‌ لازم‌ برای‌ انقلاب‌ عمومی‌ در آن‌ وجود داشته‌ باشد.
عامل‌ اساسی‌ در ایجاد این‌ فضای‌ مناسب‌ و پذیرش‌ پیام‌ جدید عدالت‌ از طرف‌ مردم‌ همانا احساس‌ پوکی‌ و پوچی‌ است‌ که‌ انسان‌ متمدن‌ آن‌ روز خواهد کرد و منشأ این‌ احساس‌، تجربه‌های‌ مختلف‌ بشری‌ از تمدن‌ است‌؛ تمدنی‌ که‌ جنبه‌های‌ منفی‌ آن‌ پشت‌ او را خم‌ می‌کند و به‌ آنجا می‌رسد که‌ می‌فهمد شدیداً نیاز به‌ کمک‌ دارد و از عمق‌ جان‌، توجه‌ خود را به‌ عالم‌ غیب‌ یا منبعی‌ مجهول‌، معطوف‌ می‌دارد.
امّا از نظر پیشرفتهای‌ مادی‌ می‌توانیم‌ بگوییم‌ در آینده‌ شرایط‌ برای‌ رساندن‌ پیام‌ به‌ جهانیان‌ بهتر از گذشته‌ است‌؛ زیرا بخش‌های‌ مختلف‌ دنیا به‌ هم‌ نزدیک‌ می‌شوند، مردم‌ می‌توانند با هم‌ ارتباط‌ برقرار کنند و وسایلی‌ که‌ یک‌ سازمان‌ مرکزی‌ برای‌ آگاه‌سازی‌ ملتها از رسالت‌ جدید بدان‌ نیاز دارد، در دسترس‌ می‌باشد.
امّا آنچه‌ در سؤال‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌ که‌ هرچه‌ بیشتر در ظهور آن‌ حضرت‌ تأخیر بیفتد، ابزار و آلات‌ جنگی‌ پیشرفته‌تر خواهد شد، درست‌ است‌ ولی‌ این‌ ابزار و آلات‌ مادی‌ برای‌ کسانی‌ که‌ روحیه‌ خود را باخته‌اند و از درون‌ پوسیده‌اند به‌ چه‌ کار می‌آید؟
چه‌ بسا در طول‌ تاریخ‌ که‌ کاخ‌ یک‌ تمدن‌ بزرگ‌ با اولین‌ تلنگر فرو ریخته‌ است‌، چرا؟ برای‌ اینکه‌ چنین‌ بنایی‌ درواقع‌ از قبل‌ فرو ریخته‌ بوده‌ است‌ و هیچگونه‌ پشتوانه‌ و تکیه‌گاهی‌ نداشته‌ است‌.

دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 6 1385
X