اگر میدانستم که روزی از من متنفر می شود
هرگز به او نگاه نمیکردم و جواب دوست داشتنش را نمی دادم
نمیدانستم که روزی می رسد که حتی چشمهایش رابه عکس من نمی اندازد
نمی دانستم که گلهای نیلوفری زود از دلدار خود پژمرده می گردند
نمی شود حتی با نوازش آلاله های گل زیبای نیلوفری-دلش را به دست آورد
گلها عادت دارند به نوازش و ستاره ها عادت دارند که به آنها نگاه کنیم
تا آنها با لبخند به ما چشمک بزنند
آن دخترک تنها بود و روزی ستاره ای تنهاتر از آن دخترک به چشمهای زیبایش
چشمک زد و آن گل نیلوفر جواب چشمک ستاره را با نوازش داد
اما زمانی نگذشت که ستاره های زیادی به او نگاه کردندو جان گرفتند
تک ستاره ی تنها بار دیگر به آن گل نگاه کرد-اما دیگر
فایده ای نداشت
تکرار و تکرا--باز اثری نداشت
دخترک هر شب با ستاره ای سخن میگفت
و تک ستاره هر روز با نگاه به دخترک زیبا
خاموشه خاموش میگشت
تا اینکه روزی دخترک تنها به یاد او افتاد
ولی آن ستاره دیگر غروب کرده بود