مساله مهدويت و فطرت انسان
نمونههاي ذيل، بخشي از نيازها و گرايشهاي متعدد فطري انسانهاست، كه همه آنها اشاره به يك حقيقت واحد دارند ، و آن اينكه آدميان بر اساس فطرت خود جامعه ايدهآلي را ميطلبند، تا در آن، عموم ابناء بشر به راحتي در كنار يكديگر ، يكدل و يك زبان، بر مبناي اصول اخلاقي زندگي نمايند، و رهبري را جستجو ميكنند تا در سايه راهبري و دادگريش ، تباهي از چهره جهان براي هميشه پاك شده و مردم از پرتو هدايتش به سرمنزل وحدت و كمال برسند.
کمال پرستي
خوي كمال پرستي انسان، پيوسته به دنبال رتبهاي و منزلتي افزونتر است . تمام تلاشهاي انسان، براي كسب معرفت و ثروت ، قدرت و شهرت، بصيرت و سعادت،از فطرت كمال پرستي او سرچشمه گرفته است." ويل دورانت"فيلسوف معاصرميگويد: " كشش به سوي مدينه فاضله وكمال مطلوب،درخون ماست و ما را راحت نميگذارد؛ مگر آنكه از رشد و حركت بازمانيم ."
گرايش به وحدت
طبيعت انسان ، همواره وحدتگرا و وحدت دوست بوده است. از آنجا كه دنياي پس از ظهور منجي، وحدت و همبستگي جامعه بشري را در بالاترين شكل ممكن دارد، عموم آدميان در هر زمان و هر مكان خواستار چنين روزگاري بوده اند ، چنانكه " مهاتما گاندي " چنين ميگويد:
"اگر اين جهان نتواند روزي به صورت جهاني واحد درآيد، هيچ ميل ندارم در آن زندگي كنم ."
عدالت خواهي
زشتي ظلم و ستم، و زيبايي عدل و داد، با سرشت پاك آدميان آميخته است.فطرت انسان روزگاري را مي جويد که حق و عدالت حاکم شود و جور و خيانت محکوم گردد.درعين حال،اوضاع کنوني جهان،آينده روشني را براي اهل آن ترسيم نمي کند،به همين دليل در نوشته برنده جايزه نوبل ادبيات (1987) نويسنده بزرگ روس"يوزف برودسکي"در مقاله اي که اوضاع دهه ي آخر قرن حاضر را پيشگويي و ترسيم کرده مي خوانيم:
«به نظر نميرسد كه طي دهه آينده ، جامعه به چيزي بيش از آنچه هست ، مبدل شود. بهترين چيزي كه ميتوان به آن اميدوار بود، اين است كه كمتر از امروز ناعادلانه باشد».
نياز به امنيت
نياز به امان و آرامش براي حيات بهتر و پردوام ، يكي از حاجات فطري ، بلكه حقوق طبيعي هر موجود زنده و به ويژه انسان به شمار ميآيد.
نياز به اميد
مصلحين و انديشمندان جوامع بشري ، در جستجوي راهي كه پيامآور آيندهاي روشن و نويدبخش باشد، آرزوهاي خويش را در جوامعي ايدهآل مجسم ساخته اند ؛ ولي متأسفانه تمامي آنها جز طرحهايي غيرعملي و رؤيايي بيش نبودهاند. جوامع تشكيل شده از سوي گروهي ديگر چون سازمان ملل و شوراي امنيت و سازمان ع ف و بينالمللي و صدها گروه و دسته ديگر كه با اهداف خيرخواهانه و عقل پسندانه ، آغاز به كار نمودهاند ، نيز در عمل همچون طبل تو خالي بودهاند . و هرگز نتوانستهاند مرحمي بر زخمهاي بشريت قرار دهند و بالاخره در تأمين امنيت و آسايش ناتوان ماندهاند.
واقعيت اين است كه عليرغم عدم موفقيت بشر در جامعه ايدهآل، از روزگاران كهن داستان ظهور مصلح، در آخرالزمان، اصلي اساسي بوده است و پيشينيان بشر، پيوسته آن را به ياد ميآوردهاند.
اصولاً فتوريسم يعني اعتقاد به دوره خرالزمان، و انتظار ظهور منجي عقيدهايست كه در كيشهاي آسماني به مثابه يك اصل مسلم، قبول شده است.
تمامي اديان آسماني بر اين مسئله متفق هستند كه در آخرين دورههاي تاريخ بشريت، در حاليكه جهان مملو از ظلم و جور شده است، موعودي خواهد آمد و نظام جهان را بر اساس پرستش و عبادت خداي يگانه بر مبناي عدل و داد و دوستي برپا خواهد نمود.
پيروان اديان الهي از آنجا كه تمامي وعدههاي الهي را محقق ميدانند ، چشم انتظار اويند . همان كس كه بر اساس آنچه گذشت؛ فطرت تمامي آدميان او را ميطلبند.