بسم الله الرحمن الرحيم
و خير الصلوة والسلام على خير خلقه محمد و آله الطاهرين
حوادثى كه در جهان به وقوع مى پيوندد از نظر عوامل و موجبات مختلف است گاهى حادثه اى انجام مى گيرد كه نطفه آن چند لحظه و يا حداكثر چند ساعت و يا چند روز قبل بسته شده و با سرعت فراوانى رشد مى كند و در مدتى كوتاه به كمال خود مى رسد، اما گاهى پديده هاى مهمى واقع مى شود كه بايد ريشه ها و علل آنرا در ده ها سال قبل جستجو كرد، بررسى كامل درباره اينگونه حوادث و بدست آوردن عوامل حقيقى آن در صورتى امكان پذير است كه صفحات تاريخ را چندين سال ، قبل از وقوع آن حادثه ورق زده و سبب هاى اصلى آنرا قدم به قدم از هنگام انعقاد نطفه آن مورد توجه قرار دهيم . آرى تنها در اين صورت است كه ما مى توانيم بطور صحيح درباره آن پديده قضاوت كنيم و علل و عوامل وقوع آن را آن گونه كه هست بدست آوريم .
بــاز صبــح روز عاشـــورا رسيــد
شــورش روز قيامــت شــد پديــد
باز شد بر روى خلق از خاص و عام
مكتــب ايمـــان و ايثـــار و قيــام
مكتــب تسليـم و تفويـض و رضــا
مكتــب صبــر و گذشت از ما سِوا
مكتــب قــرب و عــروج و ارتقــا
بينـــش و آگـــاهى و فــــوز لقــا
روز عاشــــورا بــــود روز خــدا
روز احــــرار اســت و روز اوليــا
روز احمــد روز زهـرا و على است
روز فخــر هــر نبى و هر ولى است
روز عبّــــاس و عــلىّ اكبــر است
روز جانبــــــــازان راه داور است
جلــوهاش هــر دم بــود در ازديـاد
روز حــق است و نخواهد شد ز ياد
نور آن هرگز نخواهد شد خــموش
منبــع شــور و قيام است و خروش
پرچــم دين ز آن بــود در اهتــزاز
امّــت اســـلام از آن ســــرفــراز
شــور و شوق شيعيان از كـربلاست
نفــى استكبــارشــان از كـربلاست
شيــعه يعنــى شوق ، يعنــى انتظار
شيــعه يعنــى ملّــــت امّيــــدوار
شيــعه حــزبالله و قــوم رستگـار
آهنيــن عــزم و قـــوىّ و استــوار
ملّــت توحــيد و ايمـــــان متيــن
پيـــــروان رهبـــــران راستيــــن
حــق پرست و حق نهاد و حق مرام
مــرتضى را از دل و از جــان غـلام
دشمــن تبعيــض و ظلــم و قلـدرى
جهل و استضعاف و زور و خودسرى
شيــعه يعنــى پيــرو راه حسيــــن
رهــروان غــزوه بــدر و حنيــــن
شيـــر مـــردان جهــاد و اجتهــاد
پاكبــــازان ره خيــــر و ســــداد
يــار مظلومــان و خصــم ظالمــان
هـــم طــــراز فــــرقة كــرّوبيان
الف ) عاشورا و سقیفه :
دید جریان شاسانه در حوادث ، ریشه حادثه عاشورا را در انحراف نخستین در رهبری حکومت می بیند که در // سقیفه بنی ساعده // اتفاق افتاد . اگر جمعی از امت پیامبر ص ، نیم قرن پس از رحلت رسول اللّه ص در کربلا فرزند رسول اللّه را شهید کردند ، زمینه آن در حوادث گذشته و غصب خلافت و تصدی آل ابو سفیان نسبت به حکومت اسلامی و کنار زدن ائمه از ولایت و رهبری بود .
بعد از شهادت حضرت امام حسین (ع)
چون حضرت سيدالشهداء عليه السلام به درجه رفيعه شهادت رسيد اسب آن حضرت در خون آن حضرت غلطيد و سرو كاكل خود را به آن خون شريف آلايش داد و به اعلي صوت بانگ واويلي برآورد و روانه به سوي سراپرده شد چون نزد خيمه آن حضرت رسيد چندان صيحه كرد و سر خود را بر زمين زد تا جان داد دختران امام عليه السلام چون صداي آن حيوان را شنيدند از خيمه بيرون دويدند ديدند اسب آن حضرتست كه بيصاحب غرقه به خون ميآيد پس دانستند كه آن جناب شهيد شده آن وقت غوغاي رستخيز از پردگيان سرادق عصمت بالا گرفت و فرياد واحسيناه و واماماه بلند شد. شاعر عرب در اين مقام گفته:
يَنوُحُ وَ يَنعْي الظّامِي الْمُتَرَمِلا | وَ راحَ جَوادُ السّبْطِ نَحْوَ نِسآئِهِ |
و شاعر عجم گفته:
كه با زين نگون شد سوي خرگاه | بناگه زفرق معراج آنشاه |
راوي گفت پس ام كلثوم دست بر سر گذاشت و بانگ ندبه واویلی برداشت و ميگفت:
وامُّحَمَّداه و اجَدّاه و انبيّاه و اَبَا الْقاسِماه وا عَلِيّاه وا جَعْفَزاه وا حَمْزَتاه وا حَسَناه هذا حُسَيْنٌ بِالْعَرآءِ صَريحٌ بِكَرْبَلا مَحُزوزُ الرَّاسِ مِنَ الْقَفا مَسْلوُبُ الْعِمامَهِ وَ الرّداء.
و آنقدر ندبه و گريه كرد تا غش كرد. و حال ديگر اهلبيت نيز چنين بوده و خدا داند حال اهلبيت آن حضرت را كه در آن هنگام چه بر آنها گذشت كه احدي ياراي تصور و بيان تقرير و تحرير آن نيست. وَ فيِي الزّيارَهِ الْمَرْويَّهِ عَنِ النّاحِيَهِ الْمُقَدَّسَه.
وَ اسْرَع فرسُك شارداً الي خيامك قاصداً مُهمْهِما باكياً فلمّا رَاَيْن النساءُ جوادك مخزْياً و نظرْن سرجك عليهِ ملوِيّا برزْن من الخدور ناشرات الشُعور علي الخدود لاطِمات و عن الوُجوه سافِرات و باْلعَويل داعيات و بعدَ العِزّ مُذِلَّلاتٍ و الي مَصْرعك مبادرات و الشِمرُ جالسٌ علي صدرك مُوْلعٌ سيفه علي نَحرك قابضٌ علي شَيْبتكِ بيده ذابحٌ لك بمُهَّنده قد سكنت حواسُّك و خفيت انفاسك و رفع علي الْقناه رَاسُك.
راوي گفت چون لشكر آن حضرت را شهيد كردند به جهت طمع ربودن لباس او بر جسد مقدس آن شهيد مظلوم روي آوردند، پيراهن شريفش را اسحق (لعين) ابن حيوه حضرمي برداشت و بر تن پوشيد و مبروض شد و موي سر و رويش ريخت، و در آن پيراهن زياده از صد وت ده سوراخ تير و نيزه و شمشير بود.
عمامه آن حضرت را اخنس (لعين) ابن مرثد و به روايت ديگر جابرن يزيد ازدي براشت و سر بست ديوانه يا مجذوم شد. و نعلين مباركش را اسود (لعين) بن خالد ربود. و انگشتر آن حضرت را بحدل (لعين) بن سليم با انگشت مباركش قطع كرد و ربود. مختار به سزاي اين كاردستها و پاهاي او را قطع نمود و گذاشت او را در خون خود بلغطيد تا به جهنم واصل گرديد. و قطيفه خز آن حضرت را قيس (لعين) بن اشعث برد و از اين جهت او را قيس القطيفه ناميدند.
روايت شده كه آن ملعون مجذوم شد و اهلبيت او از او كناره كردند و او را در مزابل افكندند و هنوز زنده بود كه سگها گوشتش را ميدريدند.
زره آن حضرت را عمر سعد (ملعون) برگرفت و وقتي كه مختار او را بكشت آن زره را به قاتل او ابوعمره بخشيد، و چنين مينمايد كه آن حضرت را دو زره بوده زيرا گفتهاند كه زره ديگرش را مالك بن يسر ربود و ديوانه شد. و شمشير آن حضرت را جميع بن الخلق اودي، و به قولي اسود بن حنظله تميمي، و به روايتي فلافس نهلشي برداشت، و اين شمشير غير از ذوالفقار يا امثال خود از ذخاير نبوت و امامت مصون و محفوظ است.
مؤلف گويد كه در كتب مقاتل ذكري از ربودن جامه و اسلحه ساير شهداء رضوان الله عليهم نشده لكن آنچه به نظر ميرسد آن است كه اجلاف كوفه ابقاء بر احدي نكردند و آنچه بر بدن آنها بود ربودند. ابن نما گفته كه حكيم (لعين) بن طفيل جامه و اسلحه حضرت عباس عليه السلام را ربود.
در زيارت مرويه صادقيه شهداءاست وَ سَلَبُوكُم لاْبْن سُميَّ وَابْن اكِلَه الاَكْباد.
در بيان شهادت عبدالله بن مسلم دانستي كه قاتل او از تيري كه به پيشاني آن مظلوم رسيده بود نتوانست بگذرد و به آن زحمت آن تير را بيرون آورد چگونه تصور ميشود كسي كه از يك تير نگذرد از لباس و سلاح مقتول خود بگذرد. در حديث معتبر مروي از زائده از علي بن الحسين عليه السلام تصريح به آن شده در آنجا كه فرموده:
وَ كَيْفَ لا اَجْزَعْ وَ اَهْلَعُ وَ قَدْاَرَي سَيّدي وَ اخْوَتي وَ عُمُومَتي و وَلَدِ عَمّي وَ اَهْلي مُصْرَعينَ بِِدِمائِهِمْ مُرَمَّلين بِالّْعراءِ مُسْلَبينَ لايُكْنَفُونَ وَلا يُواروُنَ.
برگرفته از کتاب منتهی الامال ، مولف حاج شیخ عبّاس قمی